- پاتو بردار بزار درست بشینم..
- ناموسا یکم بیشتر غذا بخور بازوت تپل شه میخام سرمو بزارم روش راحت باشم...
- خوبه که همیشه خنکی، گرمم نمیشه.. از گرما متنفرم..
- واقعا تو این هوای گرم که خر تب میکنه چرا باید سرما بخورم عاخه؟ (بینی اش را محکم بالا می کشد)
- حوصله م سر رفت خب.. (با انگشت کوچیکه ی دست او بازی می کند.)
- به نظرت بریم بخوابیم؟ یا زوده؟ هووففف بازم سرم درد می کنه بپر یه قرص بیار لطفا..
(قرص را تناول نموده، سر به بالین می نهد. پس از کمی نگریستن به او در سکوت، چشمانش را می بندد تا به سلامتی کپه ی مرگش را بنهد.)
«درگیری های اسکیزوفرنیایی من. نیمه شب ها تنها در خانه ی تاریک.»
با تشکر ویژه از 'او'.
#maida