Please don't go 3

277 26 0
                                    

کای با تعجب پرسید: دوست دختر؟؟؟؟؟

مامان جواب داد:آره دیگه...مگه تو کای نیستی؟؟خب دیگه....
اومدم پیش کای نشستم و دستم رو روی پاش گذاشتم:نه مامان....کای بهترین دوستم ولی نه...
مامان حرف م رو قطع کرد:چه عالی.... به نظر پسر خیلی خوبی میای...هم خوش قیافه هم قد بلند و هم مودب....دیگه چی از این بهتر...
از این همه آبرو ریزی که مامان کرده بود خجالت کشیدم و سعی کردم بحث رو عوض کنم:مامان میتونی برای کای یه چیزی آماده کنی؟هنوز شام نخورد؟
کای اعتراض که:ولی من که....
با چشمام بهش اشاره کردم که فعلا حرف نزنه...اونم سریع گرفت و گفت: خیلی ممنون میشم....
مامان لبخند زد و گفت:حتما عزیزم... تو با سویونگ برو اتاقش رو بهت نشون بده تا من غذاتونو آماده کنم....
سرمو تکون دادم و دست کای رو گرفتم :خوبه....بلند شو...
کای رو بردم و اتاقم رو نشونش دادم...خودم روی تختم نشستم و داشتم به کای نگاه میکردم.
به نقاشی های روی دیوار اتاق خیره شده بود:واو...سویونگا...نمیدونستم اینقدر کارت خوبه...خیلی قشنگ میکشی!
لبخند زدم :اومم....نه... خودم خیلی دوستشون ندارم...
برگشت سمتم و نگاهم کرد:چی؟؟؟دوستشون نداری؟خُلی؟!
نقاشی های به این قشنگی... وای اینو(به نقاشی که کنار پنجره نصب شده بود اشاره کرد،تصویری که از لوهان کشیده بودم)...این هیونگ نیست؟!
لبخندم محو شد...خاطرات اون روز تو ذهنم مثل برق گذشت.
###

Flash back

سویونگ:هی...هی...میشه یه جا وایستی؟!نقاشیم خراب میشه...
لوهان در حالی که منو رو از پشت بغل کرده بود،گفت:بذار خراب بشه....من الان دارم عشقم رو بغل میکنم و هیچی دیگه واسم مهم نیست.
دست لوهان رو گرفتم:نه لوهان... ولی برای من مهمه...میخوام با دقت بکشمش...
یکم جدی بهش گفتم.دستش دور کمرم شل شد.
سریع از روی تخت بلند شد.نمیخواستم ناراحت بشه...ولی حس کردم یکم ناراحته....
اومد و روی صندلی کنار تخت آروم نشست...چقدر مظلوم شده بود...یه اخم ظریفی بین ابروخاش بود و لباشو آویزون کرده بود.خیلی خجالتی نگام کرد وقتی دید دارم نگاش میکنم، سریع سرشو انداخت پایین و به یه طرف دیگه نگاه کرد.
دلم براش غش رفت.نقاشی رو گذاشتم کنار و از روی تخت بلند شدم. رفتم سمتش...
دستش که روی زانوش بود رو گرفتم و جلوی پاهاش زانو زدم...هنوز سرش پایین بود.با دست دیگه ام سرش رو بالا آوردم:ببینم...آیگووو....لولوی من که قهر نکرده....
خیلی آروم تو چشمام نگاه کرد و با صدای آروم گفت:من نمیخواستم ناراحت بشی...فقط داشتم شوخی میکردم...
قند تو دلم آب میشد.این ویژگی لوهان بود...نمیتونستم حتی یه لحظه از دستش ناراحت بشم....
با دستم صورتش رو لمس کردم.تو چشمام زل زده بود:لوهان...خیلی دوستت دارم....
لوهان چشماش گرد شد :یعنی الان منو بخشیدی؟!
لبخند زدم و سرمو تکون دادم:آخه مگه میشه آدم عشقش رو نبخشه؟!هوم؟
لوهان لبخند زد و دستم رو گرفت و بلندم کرد و روی پای خودش نشوند.دستش رو دورم حلقه کرد و سرشو توی گردنم فرو کرد:خیلی دوستت دارم سویونگ من....

End of Flash back
####

نفهمیدم کی اشک هام جاری شده بود.لبخند تلخی زدم.احساس میکردم دارم خفه میشم.دلم براش تنگ شده بود....قلبم تیر میکشید...نفس هام بریده بریده شد... سرمو انداختم پایین... ای کاش میتونستم زمان رو برگردونم....
نا خود آگاه  صدای هق هق م بلند شد.
کای که تا الان به نقاشی خیره شده بود،برگشت سمتم.
با تعجب گفت :سویونگ؟...چ....چی شد؟!
با عجله اومد سمتم و کنارم روی زمین زانو زد.بازوهامو تو دستهاش گرفت.تکونم داد و گفت:چرا....چرا... چیشد؟چیزی گفتم؟!
بعد به تصویر لوهان اشاره کرد:یادش افتادی؟من مقصرم ببخشید....منو ببخش...
سرمو تکون دادم در حالی که نمیتونستم جلوی اشک هامو بگیرم:نه....نه....من فقط....فقط..
کای حرفمو قطع کرد و با لحن عجیبی گفت:دلت براش تنگ شده....قلبت درد میکنه....یادش افتادی؟!میدونم....بیا....
منو تو آغوشش کشید.سرمو روی سینه اش گذاشت و با دستش موهامو نوازش کرد:میدونم....میدونم....گریه کن...گریه کن...
انگار همین حرف کافی بود تا بغضم بترکه!بلند بلند شروع کردم به گریه کردن:گ...گفت پشیمونه....ولی دیدیش...با اون....اون...حتی...ناراح..حت نبود...دارم...میمیرم...
سعی میکرد آرومم کنه:سویونگااا.....سعی کن آروم باشی...بهش فکر نکن....فقط باید بهش فکر نکنی...از قلبت، ذهنت،روحت... بیرونش کن....فقط سعی کن دیگه بهش فکر نکنی....
دستام ناخودآگاه دور شونه های پهن کای حلقه شد....نفهمیدم چقدر گذشت ولی حس کردم با صدای آروم ضربان قلبش.. منم آروم شدم....چشمام میسوخت....خسته بودم....روحم خسته شده بود...رنجیده بود....نفس هام آروم شده بودن و آروم چشمامو بستم...کای تا الان حتی یکم تکون نخورد و منو همون طوری توی آغوشش نگه داشته بود...
پلکام سنگین شد و آروم دستهام از دورش شل شد.....

Please don't go (completed)Where stories live. Discover now