امروز از چیزی که باید عمیق تر شد .....
و الان دارم از درد گریه میکنم ، ولی نه با صدای بلند .
هیچکس نباید بدونه .
Hi lovers ; )
اقا من یه گندی زدم بدجووووررر
این قضیه باید تابستون تموم میشد نه که تازه وسط آبان شروع بشع!!!!
منتهی خیلی چیزا این وسط بود ک احتمالا از نظر بقیه مهم نیستن ولی برا من مهم بودن....
شایدم فقط ی توجیه بودن برا گول زدن خودم!!
بدترش اینه ک با یه آدم بسیااااار محترم طرفم و جز دروغ و راست بافتن ب هم هیچ چاره ای سراغ ندارم!!
دوشنبه روز بدیه برااام .... از الان میدونم ؛/
پس اینا همش ی دردل برا کسایی که نه میشناسمشون نه می شناسنم!!
همین.
YOU ARE READING
Behind Closed Doors [Persian Translation. Completed]
Cerita Pendekهری در هم شکسته! . . . . . لویی هیچ حس مسئولیتی نسبت به هری نداره! Highest rank #1 Thanks depressed smolders bean for your permission<3