اسم کتاب:کافه پیانو
نویسنده:فرهاد جعفری
انتشارات: نشر چشمه
موضوع:داستانهای فارسی- قرن ۱۴
چاپ اول:زمستان ۱۳۸۶، تهران
بخشی از متن کتاب:
با پشت دست، دماغش را که پاک کرد گفت: اونِشو دیگه نمیدونم. فقط میدونم که بابام یه مداد برام خریده بود که خیلی خوشگل بود. یعنی یه ماهییای ریزِ خوشگلِ رنگُ وارنگی روش چاپ شده بود که دلتو میبرد از قشنگی. یه جوری که اصلا دام نمیخاس بتراشمش... هرمزِ ناکس بو برده بود که چهقد این مدادهَ رو دوسش دارم... خودِ مدادهَ رو که نه البته. هیچ فرقی با مدادای گُهِ دیگه نداشت... از این جهت که باید باهاشون مشق بنویسی؛ همهَشون یه گُه محسوب میشن... راستش اون ماهییای روشو دوس داشتم. دونه دونهشونو... مخصوصا یکیشون بود که پرههاش طلایی بود اما تنش انگار نقرهای باشه. میمردم واسهش...از بد بیاری؛ افتاده بود نزدیکای نوک مداده. واسه همین؛هروخ میخاس اذیتم کنه یا سر به سرم بذاره؛ بهم میگف "فردا که بری مدرسه، ورش میدارم میتراشمش...اِنقدم میتراشمش تا تموم شه برسه به پاککنش!"نظر من:
این لعنتی یه چیزیه که من هر وقت که به کتابهای مورد علاقم فکر میکنم، میشینه اول جدول!
نمیدونم چرا؟! شاید چون نویسنده بیشتر به جای اینکه از کلمات قلمبه استفاده کنه ماجرا رو خیلی روون و امروزی جلو برده بود و هیچی، شبیه خیلی از کتابها،زیاد عجیب نبود! یا حتی یه ماجرای خیلی متفاوتی نبود! یه قضیهای بود که انگار داره کنارت اتفاق میافته و شما هم صد بار این موضوعها رو از هزار نفر شنیدید. آره! مرده یه کافه داره، کافه پیانو! با زنش یه بچه دارن، جدا از هم زندگی میکنن، هم دیگه رو دوست دارن، ولی نمیتونن با هم بسازن. این وسط یه زنه هم هست که میخواد مرده رو روی هوا بزنه، البته شخصیتهای دیگه هم هستن که زیبا میکنن داستان رو!
دارم میگم معمولی و ساده بودن اصل موضوع یا حتی کلیشه بودن اون دلیل بر بد بودن کتاب نیست... در اصل این هنر نویسندست که چطور با کلمات بازی کنه که حتی معمولی ترین کارهای تکراری واسه تو قشنگ بشه و فرهاد جعفری خیلی راحت این کار رو کرده! علاوه بر اینها ، با یک پایان غیر منتظره توجهتون رو بیشتر جلب میکنه...
داستان هم خیلی خوب و سریع پیش میره پس نگران قفل کردن داستان نباشید.
من به شخصه خیلی کتاب میخونم.به قول معروف کرم کتابی هستم واسه خودم و واااقعا واااقعا وااااقعا به جرأت میگم این یکی از کتابهای مورد علاقم هست و واقعا خیلی موقع خوندنش لذت بردم! اصلا نفهمیدم کی داستان تموم شد...
کاش هیچ وقت تموم نمیشد!
به جرات بیشتر هم میگم که حقش بود اول از همه معرفی بشه...
پس پیشنهادش میکنم خیییلیییی زیاد...
امیدوارم لذت ببرید از خوندنش!اونایی که خوندن نظرشون درباره کتاب چی بود؟؟
یه نقد کلی کنن واسه بقیه!اگه هم بعد از این معرفی کتاب رو خوندید بگید که ارزششو داشت و راضی بودید یا نه...💙
شیدآ
ESTÁS LEYENDO
کتاب! کتاب! کتاب!
No Ficciónاین مخصوص اونایی هست که زندگیشون تو کتابها خلاصه میشه!! معرفی و انتقاد و... خلاصه بیاید و نظرتون رو درباره کتابها بگید و بتهاشون آشنا شید و لذت ببرید!!