10

3.1K 231 158
                                    

توجه: اسمات😂

هری دستای بزرگش رو روی کون خوش فرم لویی گذاشت و محکم چلوند. دستش رو روش بالا پایین کرد و میتونست نرم شدن لویی زیر دستش رو حس کنه. چشماشو به صورت لویی دوخت و دید که لباشو محکم گاز گرفته.

غذا رسید و همه دورش جمع شدن. نایل حواسش رو روی مکالمش با مامان لویی متمرکز کرده بود و دخترا باهم حرف میزدن.

هری مسیرش رو سمت حمام کج کرد و قبلش توی گوش لویی زمزمه کرد "منو پنج دقیقه ی دیگه توی حمام ببین" و لویی تونست سفت تر شدنش رو حس کنه

وقتی پنج دقیقه گذشت لویی عذرخواهی کرد و از پشت میز بلند شد و رفت توی حمام. به هری که به دیوار تکیه زده بود لبخند زد.

هری به نرمی گفت "پسر خوشکل و ناز من" و با سر بهش اشاره کرد که نزدیک تر بشه

لویی جواب داد "هروقت که تو منو بخوای ددی" و چند ثانیه هم نگذشت که لب هاش توسط لب های هری پرس شدن و دست های هری روی پهلو هاش قرار گرفتن، بدن لویی لرزید و پشتش به سینک روشویی برخورد کرد

فیکسر های نور ،نور کمی رو توی حمامی با کانتر گرانیتی و یه سینک گرد پخش کرده بودن (سر ترجمه ی این قسمت کون پاره شد😐) . وقتی لب های هری به گردنش رسیدن لبخند زد. لویی میتونست زبون پسر بزرگ تر که روی گردنش کشیده میشد حس کنه و این هر دوشون رو سفت تر کرد. هری دستش رو آورد پایین تا زیپ شلوار لویی رو باز کنه.

"مممم بیبی همیشه واسه من آماده ای. اینجا چی داریم؟"

هری وقتی پنتی صورتی توری رو توی تن لویی دید ناله کرد. پنتی دور باسنش تنگ بود و دیکش رو پوشونده بود. هری لبش رو گاز گرفت و به طور اتوماتیک پنتی رو تا پایین مچ پاش پایین کشید.

لویی گفت "برای تو پوشیدمشون ددی" (برای بقال سر محل نپوشیدی که😐 خودش میدونه) و منتظر موند که به فاک بره و دیک هری رو توی خودش حس کنه (الله اکبر)

"آماده ای که به فاک بری ببی بوی اره؟" دستش رو کرد توی دهن لویی و لویی فقط تونست ناله کنه. دیکش رو از پشت چسبوند به باسن لویی و فشارش داد

هری دستور داد "ساکش بزن" و لویی زبونشو دور انگشت هری چرخوند. هری دست آزادش رو برد زیر پنتی و روی باسن لویی کشید

"کافیه لو" هری انگشتش رو از دهنش درآورد و بردش پشت لویی

وقتی لویی دست هری رو روی باسنش احساس کرد، سوراخشو دور هیچی منقبض کرد و باسنشو سمت دست هری هول داد.

هری انگشت وسطش رو فرو کرد تو سوراخ لویی و درش آورد. بعد از چندبار انجام دادنش انگشت دومش رو هم توی سوراخ لویی اضافه کرد.

بعد از یه مدت، بخواطر التماس های لویی، هری انگشت هاشو از توی لویی درآورد و دیک خودش رو از توی شلوارش کشید بیرون. یه بطری کوچیک لوب که توی جیب شلوارش قایم کرده بود رو هم درآورد (چه مجهز :| ) دستش رو چند بار سریع روی دیکش بالا و پایین کرد

DADDY (Mpreg) - L.S (Persian translate)Where stories live. Discover now