یه عصر وقتی داشتم شام میپختم ، دختر چهار سالم اومد داخل اشپزخونه و خواست کمک کنه. من پرسیدم: "تو ب گاز دست نمیزنی نه؟ " اون جواب داد: "نه" من ازش پرسیدم :" میدونی چرا نباید ب گاز دست بزنی؟"
اون ب من نگاه کرد ، و با لحن کاملا جدی جواب داد: بخاطر اینکه امکان داره بسوزم و بمیرم و اون موقع تو مجبور میشی من و بخوری"
YOU ARE READING
Horror stories
Horrorداستانهای کوتاه ترسناک ک پشماتون و فر میکنن؛) follow vote comment