| | Louis | |
Me: اچ [error]
Me: نه هری [error]
Me: چرا [error]
Me: همه ی چیزی که میخوام بدونم اینه که چرا؟[error]
Me: چرا من؟[error]
Me: نمیدونم چیکار کنم [error]
Me: من میخوام خوده واقعیتو بشناسم [error]
Me: چرا بهم گفتی فقط با مامانت زندگی میکنی؟
[error]Me: چرا دروغ؟ [error]
Me: میتونستم کمکت کنم [error]
Me: انجامش میدم [error]
Me: فقط چرا؟ [error]
Me: و یه سوال[error]
Me: یه سوال که مدته زیادی نگهش داشتم [error]
Me: مطمئن نیستم که باید بپرسمش [error]
Me: مثل اینکه جوابمو نمیدی [error]
Me: اما باید بپرسم [error]
Me: تو کی هستی? [error]
Me: تو کی هستی اچ؟ [error]
Me: تو کی هستی هری؟ [error]
Me: تو کی هستی؟؟؟ [error]
Me: خداحافظ [error]
Me: برای همیشه [error]
Me: آرزو میکنم که کاش میدونستی [error]
Me: اما نمیدونی [error]
Me: هرگز هم نمیفهمی [error]
Me: متاسفم [error]
Me: تو کی هستی؟...
_______________________
خب این فف تموم شد هری هم مرد 😐
خدایی من نمیدونستم اخرش ﭺ میشه بعد دیدم هری مرده نشستم انقد عر زدم نابود شدم 😐یه فن فیکشن دیگه از لری ترجمه کردم اگه دوست داشتین بیای بخونین 😃
از همتون ممنونم که ووت و کامنت دادین عجقا😃❤
KAMU SEDANG MEMBACA
who are you? [L.S] (persian translation)
Fiksi Penggemarهری و لویی تصادفی به هم تکست میدن...