10:11 P.M

1.5K 195 54
                                    

| | Louis | |

Me: اچ [error]

Me: نه هری [error]

Me: چرا [error]

Me: همه ی چیزی که میخوام بدونم اینه که چرا؟[error]

Me: چرا من؟[error]

Me: نمیدونم چیکار کنم [error]

Me: من میخوام خوده واقعیتو بشناسم [error]

Me: چرا بهم گفتی فقط با مامانت زندگی میکنی؟
[error]

Me: چرا دروغ؟ [error]

Me: میتونستم کمکت کنم [error]

Me: انجامش میدم [error]

Me: فقط چرا؟ [error]

Me: و یه سوال[error]

Me: یه سوال که مدته زیادی نگهش داشتم [error]

Me: مطمئن نیستم که باید بپرسمش [error]

Me: مثل اینکه جوابمو نمیدی [error]

Me: اما باید بپرسم [error]

Me: تو کی هستی? [error]

Me: تو کی هستی اچ؟ [error]

Me: تو کی هستی هری؟ [error]

Me: تو کی هستی؟؟؟ [error]

Me: خداحافظ [error]

Me: برای همیشه [error]

Me: آرزو میکنم که کاش میدونستی [error]

Me: اما نمیدونی [error]

Me: هرگز هم نمیفهمی [error]

Me: متاسفم [error]

Me: تو کی هستی؟...

_______________________

خب این فف تموم شد هری هم مرد 😐
خدایی من نمیدونستم اخرش ﭺ میشه بعد دیدم هری مرده نشستم انقد عر زدم نابود شدم 😐

یه فن فیکشن دیگه از لری ترجمه کردم اگه دوست داشتین بیای بخونین 😃

از همتون ممنونم که ووت و کامنت دادین عجقا😃❤

who are you? [L.S] (persian translation)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang