این پارت رو قسمت قسمت کردم این قسمت اولشه بقیش رو هم میزارم.
:" ام وي هم كه نگم
--------------------------------------------------------------رستوران پاپا جین نسبتا ساکت بود ,خب البته نزدیک های نیمه شب سه شنبه بود.معلومه کسی اون ساعات نمیاد.همه ی میز ها خالی بودن و تنها صدایی که به گوش میرسید صدای فن های خنک کننده گرمای گاز برای درست کردن پیتزا بود.
تهیونگ نفس عمیقی کشید و به پیشخوان تکیه داد .تلو تلو میخورد در حالی که دست هاش رو زیر چونش تکیه گاه صورتش کرده بود.حوصلش سر رفته بود و این بدترین اتفاقیه که میتونه واس تهیونگ بیفته.چون وقتی حوصلش سر میره خیلی رو عصاب میشه و نیازمند به توجه از افراد اطرافش.
نگاهش دور تا دور اتاق میگشت به دنبال یه منبع خوش گذرونی.و بالاخره چشماش برق زدن چون نگاهش یک بطری سس کچاپ بالای پیشخوان کنار اون گرفته بود.
تهیونگ دستش رو دراز کرد و سس کچاپ رو برداشت.کمی فشارش داد و دفعه دوم فشار محکم تری و ذره ای از سس از سره بطری زد بیرون مثل یه فواره کوچک.تهیونگ ازحیرت قدمی به عقب برداشت و خنده ی کوچیکی کرد.دوباره بطری رو تو دستاش فشار داد و خنده ی بلند تری با دیدن کچاپ که حالا بلند تر تو هوا پاچیده شده بود کرد.برای اخرین بار فشاری داد و به بالا رفتن کچاپ و پایین اومدنش نگاه کرد و بعد دقیقا بر روی تی شرت سبز کار تهیونگ افتاد.
تهیونگ چند باری پلک زد و به لکه بسیار ضایع روی لباسش نگاهی کرد.زیر لب فحشی داد و سریع پارچه ی کوچیکی که روی پیشخوان بود رو روش مالید به امید اینکه پاک بشه.اما لکه بجای پاک شدن به نظر میومد داره بزرگ تر میشه و اندازه یه دست بزرگ ردش رو روی تی شرت تهیونگ گذاشته.
قبل از اینکه بتونه باز هم با لکه قرمز رنگ روی تی شرتش مشغول بشه صدای دینگ کوچیکی از سمت چپش اومد.تهیونگ صاف نشست و به پسری با موهای روشن با کپ سبز رنگی که تا چشماش پایین کشیده شده بود و وارد رستوران شده بود نگاه کرد.
هی یونگی"تهیونگ به فرد جدیدی که وارد شده بود سلام کرد.دیگه لکه ی روی تی شرتشو فراموش کرده بود.وقتی پسر کوتاه تر به ته ته نگاهی انداخت تهیونگ نیشخندی زد و دستش رو تکون داد تا بیاد نردیک تر.یونگی بدون اینکه به رد قرمزه روی تی شرت دوستش اهمیت بده جلو رفت."یه جک بگم واست؟
حتما"یونگی قبول کرد و کیف خالی تحویل پیتزا رو روی پیشخوان گذاشت و بالای سطح مرمر مانند نشست پاهاش رو توی هوا تکون کوچیکی داد"ولی بهتره جک خوبی باشه
تهیونگ سرش رو تکون داد "چطوری یه پیتزایی رو که پاره شده رو به هم بچسبونیم؟
YOU ARE READING
Special delivery|vkook
Fanfiction"تحويل پيتزا!" "كدوم خري ساعت ٦ صب پيتزا مياره؟" "خب كدوم ادمي ساعت ٦ صب پيتزا سفارش ميده؟" "براي اخرين بار ، من پيتزا سفارش ندادم!!!" // جونگكوك پسره يك فرد بسيار پولداره ، تهيونگ هم پسريه كه پيتزا تحويل ميده. هردوشونم سمجن..كدومشون منصرف ميشه؟ (ا...