يه صبح زمستوني و يه تخت گرم و نرم همراه با يه خواب شيرين چي بهتر از اين ؟ يه لحظه ... اين صدا ... اين صداي كوفتي .... نكنه ..... وات فاعك ؟ .. اين انصافه ؟ ميشه همين امروز رو نرم مدرسه ؟
- بيدارشووووو زليل مرده اتوبوس تا يه نيم ساعت ديگه ميرسيه ~~~~
زير لب يه فحش ميدم و بلند تر از ننه ام داد مي زنم :باشههههه بيدارررر شدممم
-بِبُر صداتوووو
اييششش بهتر زود تر بزنم به چاك تا نيومده . از اون جاي كه زياد دلخوشي موندن زير يه سقف با ننه ام رو ندارم زود اماده شدم و زدم به چاك . حدود يه ربع تو ايستگاه منتظر اتوبوس بودم كه با دو دقيقه تاخير اومد . وقتي وارد اتوبوس ميشم اولين فردي كه ميبينم پارك چانيول ، دوست پسر قبلي من ، به بيون بكهيون رفيق ناياب و ده سالم چسبيده . مي دونيد يه شايعه تو مدرسه پخش شده كه چانيول گي ، فكر كنم هست چون حتي اگه گي نباشي با ديدن بكهيون قطعا به گرايشت ات شك مي كني حالا از اينا كه بگذريم بايد خودمون بين اون دوتا جا كنم ، نمي زارم دوستم بيوفته دست اون نكبت پس اين طوري مكالمه و شروع مي كني : بكهيونااا حدس بزن چي شده ؟
- چي شده ؟
-صبح خيلي قشنگ بودي قبل از اينكه يه قورباغه لنگ درازو ببينم .
چان -اره يه سوسك سياه دراز هم صبح قشنگ منو خراب كرد
من و چان بقيه مكالمه مو نو با زل زدن به تخم چشم همديگه ادامه داديم به طوري كه كلا بك رو فراموش كرديم .
بك - هيونا من بايد يه چيزي رو بهت بگم
با يه قيافه پاندا طور به بك زل زدم و گفتم : بگو عزيزكمم ~~~~
بك - من با چان قرار مي زنم
وات د فاعك ؟ پس اين وزغ با بكم داره قرار ميزاره ~
بك - هعي يه ري اكشني نشون بده ، نمي خوام به خاطر اينكه با اكست قرار مي زارم رابطه ي دوستيمون تموم بشه
-تموم نميشه ، نگران نباش بكي ~~~
رفتم تو بغل بك و ادامه دادم : چون رابطه تو و چان تموم ميشه
با بوسيدن لب هاي بكهون جلوي چانيول مي تونستم رابطه شونو تموم كنم ولي بعدش چي ؟ مي تونستم تو چشماي معصومش كه مي گفت چرا اولين بوسمو ازم گرفتي نگاه كنم ؟ قطعا نه . پس لپشو مي بوسم ، اره
چان - ميشه از بغل بك بياي بيرون ؟
-ايگوو الان مثلا داري غيرتي ميشي ؟ بزار
يه چيزي رو تو گوشت فرو كنم چانيول خان ، من و بك از بچگي تو حلق هم بوديم ، باهم حموم ميرفتيم و با هم .....
بك با گونه هاي سرخ گفت : اين قسمتو سانسور كن لعنتي
-باشه ، خلاصه ما باهم خيلي كارا كرديم كه حتي به عقلت نميرسه البته اگه داشته باشي ، پس من هرجور كه بخوام با بك رفتار مي كنم و اهميت به تو نميدم ، فهميدي ?
چان - چرا بايد بزارم جلوم بك رو بغل كني ؟ يا بزارم هرجور كه مي خواي با بك رفتار كني ؟
-چون دوست قديمي منه و من با منظور دوستي باهاش برخورد مي كنم !
بك -هعي بچه ها نظرتون چيه كه از اتوبوس پياده بشيم ؟
-حتما بك بكي جونم
چان -اين طوري صداش نكن !
- kiss my ass
بك -تو چي گفتي ؟!
-ببخشيد ㅇㄴㅇ
اوكي قبول مي كنم كه رابطه بك و چان رو اصلا نمي تونم و نخواهم تونست باور كنم و من هر كاري مي كنم كه بك از چان دور باشه . من و چان اكس هاي قبلي همديگه هستيم و اين طبيعي كه از هم بدمون بياد نه ؟
مخصوصا الان كه شده دوست پسر بهترين دوست من وات د فاعك ؟
اصلا از اين موضوع خوشم نمياد ترجيح ميدم دوست باشن تا تو رابطه .
وقتي بالاخره چان از بك جدا شد همون طوري كه انتظار داشتم بك گوشمو پيچوند ، چرا حالا گوشمو ؟ چون لعنتي ترين نقطه ي بدنمه با چنگ زدن به بازوش و التماس هاي پيا پي بالاخره گوشمو ول كرد و با لحن ترسناكي گفت : دقيقا چرا فكر كردي كه من و چانيول تو رابطه ايم ؟ مگه هر كي قرار ميزاره به منظور خاصي ؟ اصلا تو گزاشتي من حرفمو كامل كنم ؟ من و چان فقط فقط فقط دوستيم فهميدي ؟
-خب مثل ادم بگو با هم دوست شديد و ميريد بيرون كرم داري مگه ؟
بك -خب اگه راستشو بخواي خواستم يكم شوخي كنم كه كباب شدم
-خوبه كه فقط باهم دوستيد .
بك-اره پسر خوبيه ، مشقاي رياضيتو نوشتي ؟
-بهم مياد اصلا درس بخونم ؟
بك -راستش نه
-راستي بيا امروز رو بپيچونيم
بك - امروز نه هيونا
- ايششش چرا ؟
بك - مي خوام بيشتر با چان اشنا شم
راستش از اين حرفش ناراحت شدم ، نكنه بعد از يه مدت چان رو به من ترجيح بده و منو تنها بزاره ؟ زير لب اروم گفتم : هر جور مايلي
وقتي زنگ تفريح خورد مثل جت از كلاس خارج شد و رفت پيش چان ، اون صبحا به من شير توت فرنگي ميداد . هعي زندگي ، سرمو روي ميز گزاشتم و توي فكرام غرق شدن ، در واقعه داشتم ميشدم كه يه صداي منو نجات داد : هعي تو از فيگور زنده طراحي مي كني ؟
سرمو به سمتش چرخوندن و گفتم : اره چطور ؟
پسر با خجالت بهم گفت : مدل نمي خواي ؟
-اوه مي خوام ولي من پول ندارم
پسر - مهم نيست به جاش طرحاتو بهم بده ، من جونگيون هستن و شما ؟
-هيونا
بهم دست داديم ، يه جوراي مشكوك بود ، هيچ پسري تو كلاس علاقه ي حرف زدن با من رو نداره و يه جوراي همشون سعي مي كنن از كنارم رد نشن و مهم تر از همه ، اون از كجا ميدونست كه من طراحي مي كنم ؟ فقط بك مي دونست فكر كنم كس ديگه ي از اين با خبر بود ، نه يه لحظه ! پارك چانيول ! جونگيون يكم با ترديد گفت : امممم ميشه امروز شروع كنيم ؟
-اگه ميشه از فردا ، من اصلا روي مود نيستم .
جونگيون -ميشه بپرسم چرا ؟
-بهترين و تنها دوستم با اكسم دوست شده و بخاطر اون اول صبحي منو تنها گزاشت رفت اونجا حتي شير توت فرنگيمو هم داد به اون هعي فكر كنم تاريخ انقضام نزديكه
جونيگين روي صندلي روي به روم نشست و گفت : هعي ببين درسته كه بكهيون بخاطر چانيول اول صبحي تورو تنها گزاشته رفته و باعث شده فكر كني تاريخ انقضا داري ، درسته كه دوستي هاي جديد براي ادم جذابن ولي دوست هاي قديمي خواستني هستن باشه ؟
- تو از كجا مي دوني دوست قديميم اسمش بكهيونه و اوني كه رفته پيشش چانيول هان ؟
جونگيون تازه به سوتي كه داد پي برد و خيلي صادقانه بهم گفت : من از همه چي خبر دارم خب ؟ و چانم منو فرستاده پيشت كه سرگرمت كنم تا انقدر به بك نچسبي ،ولي تو يه كاري كن تظاهر كن كه از هيچي خبر نداري خب ؟
اوكي بايد قبول كنم اگه مي تونستم حتما اتيشي كه دورونم روشن شده رو پشت سرم هم روشن ميكردم ! مثل فيلم ها
YOU ARE READING
runaway from school (R.A.F.S)
Fanfictionداستان در مورد دوستی هیونا و بکهیون که ده ساله با هم دوستن ولی دوستی اونا بعد اینکه بکهیون و چانیول وارد رابطه میشن سست میشه. ایا اونا می تونن دوباره باهم دوست باشن و چانیول و هیونا میتونن باهم کنار بیان ؟ كاپل : چانبک شخصيت هاي خيالي :هيونا و بك...