زین اول پیام میده
*روز بعد*
"ببخشید لیام ولی همونجور که میدونی من دیشب مست بودم."
"همممتم"
"همممتم؟"
"منظورم هممم بود."
"گیج شدم بس کن."
"حالت چطوره زین؟"
"عااالی." دروغ گفت.
"خوبه خوبه. من ناراحتم :("
"چرا؟"
"من میخوام تو برگردی."
"لیام.."
"زین من جدی ام من عاشقتم."
"منم عاشقتم...."
"باهام دوباره ازدواج کن."
seen at 3:45 p.m.
"نه"
sent at 8:15 p.m.
seen at 8:20 p.m.
VOCÊ ESTÁ LENDO
Messages"Ziam Short Story"-Translation
Fanficتکستهایی از زیامی که به تازگی طلاق گرفتن.