(تهیونگ)
(صبح)
شبو خوب نخوابید......درواقع اصلا نخوابید....مدام فکر میکرد که ميتونه به حرف پدرش اعتماد کنه یا نه....چون قبول کردن غیر منتظره درخواستش توسط باباش براش مشکوک به نظر میرسید....اصلا ذهنش آروم نبود....از رو تخت بلند شد....يه خمیازه کشید....گوشیشو از بغلش برداشت و يه اس ام اس به شوگا داد....(شوگا دوست صمیمی تهیونگ بود....اونا تو يه دبیرستان در دائه گو درس خونده بودن....ولی شوگا بعد از دبیرستان رفت آمریکا.....تو این مدت شماره تهیونگو گم کرده بود و باهم در ارتباط نبودن....ولی بعد از چهار سال شوگا تنها برگشته بود ....ولی هرچي دنبال تهیونگ گشت پيداش نکرد تا اینکه تصادفی همديگرو تو بوسان تو بار LA IN KOREA پیدا کردن...(
" هیونگ کجایی؟"
"سلام ته ته بیرونم پایه ای؟"
"برا چی؟"
"ببین.... يه پارتی سراغ دارم.....طرف تاجره...پسرش رفیق یکی از دوستامه.... اينا هر ماه یکی از بزرگترین پارتی های شهرو دارن!... بزار ببینم میتونم جورش کنم یا نه"
"باشه پس خبرشو بهم بده"
"باشه فعلا"
(جانگکوک)
برگمو تحویل دادم.....خوب داده بودم....به نظرم همش آسون بود....يه اس به جیمین دادم:
بسه ديگه چقدر لفتش ميدي بیا بیرون...."
"باشه باشه... الان ميام دو دقیقه صب کن این آخریم بنویسم بيام"
پشت در سالن امتحان منتظرش موندم.....
بالاخره اومد....
_"چطور دادی؟"
"ای بدک نبود.... قبول میشم"
_"خوبه بابا....ديگه چی میخوای.....بریم؟"
"بریم"
راه افتادیم سمت خونه.....
رفتم داخل...به ماما سلام دادم...مامان:"سلام پسرم...امتحانو چطور دادی؟"
_"مثه همیشه خوب دادم ديگه سوال کردن نمیخواد که" يه لبخند از روی غرور زدم...(انگار حالا قله اورستو فتح کردم). مامانم که این حالتمو دید زد زیر خنده و گفت:" آفرین پسر باهوشم پس به مناسبتش امشب شامو بیرون بخوریم...نظرت چيه؟"
_"خوبه!"
رفتم بالا تو اتاقم...اتاقی که يه زمان با برادرم مشترک ازش استفاده میکردیم.
از وقتی بابا مارو ترک کرد...تمام مسئولیت ها با داداشم جین بود...ولی از دوسال پیش که جین گم شد تمام کارا رو دوش منه...
همش سعی میکنم با بیشتر درس خوندنم مامانو خوشحال کنم و نزارم به هیچ علتی ناراحت بشه... چون به اندازه کافی ناراحتی تو زندگیش داشته...be angize niaz daram :(
khosheton omad be dostatonam moarefi konid♡
YOU ARE READING
𝐇𝐄𝐀𝐑𝐓 𝐇𝐀𝐂𝐊𝐄𝐑
Fanfictionهکری که قلبش هک شد... ɢᴇɴʀᴇ : ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ , ᴅʀᴀᴍᴀ , ᴍʏsᴛᴇʀʏ ᴄᴏᴜᴘʟᴇs : ᴠᴋᴏᴏᴋ , ᴋᴏᴏᴋᴠ [sᴡɪᴛᴄʜ] , ʏᴏᴏɴᴍɪɴ , ɴᴀᴍᴊɪɴ ᴡʀɪᴛᴇʀ : ᴘʜᴀɴᴛᴏᴍ