×11×

452 85 39
                                    

سیگارش رو انداخت اونور و دوباره توی پاکت سیگار رو چک کرد.

بارون بند اومده بود و هوا داشت روشن میشد.توی پاکت خالی از سیگار بود.

لیام پاکت رو تکون داد تا شاید سیگاری پیدا کنه ولی سیگار تموم شده بود.زمزمه کرد:"لعنتی"

و اونیکی پاکت سیگارش رو گشت.اون هم خالی بود.با عصبانیت پاکت هارو روی زمین پرت کرد و وارد خونه شد.

از پله ها بالا رفت و لویی رو دید.لویی گفت:"هی لی"ولی لیام توجهی نکرد و رفت توی اتاقش.

در اتاق رو باز کرد و زین رو توی اتاقش دید.زین لبخندی زد و گفت:"دیگه میخواستم بیام دنبالت"

لیام هم تلخ لبخند زد و بی اعتنا به حرف زین به طرف دراور رفت.

کشو هارو میگشت و بعد اونارو محکم میبست.لیام کشو آخرم با پاش بست و گفت:"لعنتی!زین تو.."که پاکت سیگارش رو دست زین دید.

زین متوجه نگاه لیام شد و پاکت رو پشتش قایم کرد ولی دیگه دیر شده بود.لیام آروم به طرف زین اومد و گفت:"زین؟میشه سیگارم رو بدی؟"

زین عقب تر رفت و محکم گفت:"نه لیام!"

لیام کمی جا خورد ولی دستش رو به طرف زین دراز کرد و با صدای بلند تر گفت:"اون سیگار فاکیو بده به من!"

زین اخم کرد و مثل لیام صداشو بالا برد:"نه لیام!تو امروز 3 پاکت سیگار کشیدی"

لیام خواست پاکت رو از دست زین بکشه ولی زین دستش رو دور تر از لیام گرفت.لیام داد زد:"بدش به من"

زین پاکت رو تو دستش محکم گرفته بود و لیام میخواست دست زین رو از دور پاکتش باز کنه.زین اخم کرده بود داد زد:"اینجوری خودت رو به کشتن میدی!"و لیام رو به عقب هول داد.

لیام کلافه دستش رو روی صورتش کشید و گفت:"مگه برای کسی هم مهمه؟!!"

زین از حرف لیام جا خورد زمزمه کرد:"چی؟"

زین با صدای بلند تری ادامه داد:"برای من مهمه!میفهمی لی؟؟برای من مهمی!"

لیام فقط سکوت کرده بود و صحبت های زین گوش میکرد.زین داد زد:"تو مخت پر شده از این سوالای بولشت!"

زین دستش رو توی موهاش برد و اونارو بهم‌ریخت و آروم گفت:"ببین لیام... ازت میخوام آروم باشی و بخوابی!؟...و از خیر این پاکت فاکی بگذری.خب؟"

لیام هم به خواب نیاز داشت ولی این چند روز نتونسته بود چشم رو هم بزاره.لیام با صدایی که آروم تر قبل شده بود گفت:"من..فقط سیگارم رو میخوام"

زین سرشو تکون داد و گفت:"درسته؛و منم نمیخوام سیگارت رو بهت بدم"

لیام روی تختش نشست.دیگه حوصله جنگ رو نداشت دیگه نمیخواست مقاومت کنه.لیام زمزمه کرد:"من دیگه خسته شدم زین"

×I'M TIRED×Donde viven las historias. Descúbrelo ahora