Dear Zayn,
اون مثل من حس خواسته شدن رو بهت میده؟
حس این که تو تنها کسی هستی که اهمیت داره
تو بهش اجازه میدی که سرش رو روی سینه ات بذاره
ولی وقتی چشماتو میبندی...-Your Liam
Zayn POV.
ماشینو از سالن ورزش به سمت خونه به حرکت دراوردم. بعضی وقتا حول و حوش ساعت یک بعد از ظهر به سالن ورزش میرم که تو کمتر شدن استرس هام بهم کمک میکنه. تاثیرش هم خیلی زیاده.
من باشگاه رفتن رو با لیام شروع کردم. ما هر روز به باشگاه می رفتیم، اما الان دیگه با هم نیستیم و من هر از چند گاهی میرم.
ماشین رو پارک میکنم و پیاده میشم.
-زینی!
جیجی صدام میزنه و به طرفم میاد. لبخند میزنم.
-سلام عزیزم.
بغلم میکنه و لبامو میبوسه. من وقتی کنار اونم احساس خواسته شدن میکنم اما نه مثل وقتی که با لیام بودم.
لیام کار نمیکرد به همین خاطر همیشه خونه بود ولی جیجی تو گل فروشی محله کار میکنه. واسه همین اون خیلی وقتا مثل لیام تو خونه نیست.
عشق اون نسبت به من فوق العادست. اون بهم این حس رو میده که انگار من تنها کسی ام که اهمیت داره. البته من همیشه اولویت اول لیام بودم اما به اینکه اولویت چندم جیجی باشم اهمیت نمیدم.
{ساعت نه شب داخل خونه}
-زینی، من یه دوش میگیرم.
جیجی بهم گفت و وارد حموم شد. من هم به طبقه پایین رفتم و لپ تاپمو باز کردم.
من تو خونه کار میکنم و این برام راحت تره چون میتونم هر وقت که خواستم کارمو شروع کنم و هر زمانی تمومش کنم. من به اندازه کافی وقت صرفش میکنم پس مهم نیست که دقیقا کجا کار کنم.
یادمه وقتی با لیام بودم، از ساعت پنج صبح برای سرکار رفتن بیدار میشدم و ساعت هفت شب به خونه برمیگشتم. اون زمان من تو یه شرکت بیزینس کار میکردم که جَوِش برام به شدت استراس زا بود. من وقت زیادی برای عشقم صرف نمیکردم.
وقتی هم که شروع به قرار گذاشتن با جیجی کردم، کارم تو شرکتو ول کردم و تو خونه بهش ادامه دادم تا بتونم وقت بیشتری رو با جیجی بگذرونم.
صدای پای جیجی رو شنیدم که به طبقه پایین اومد و کنار من نشست و سرشو روی سینه ام گذاشت. لبخندی زدم و لپ تاپمو بستم. جیجی با دستم بازی میکرد. چشمامو بستم و دوباره لبخند زدم. لیام عادت داشت که اینکارو وقتی من روز بدی سرکار داشتم انجام بده. اون همیشه با دستم بازی میکرد تا بهم اطمینان بده که تنها نیستم.
جیجی از جاش بلند شد.
-من میرم بخوابم.
سرمو تکون دادم.
-من هم میام.
اون به طرف اتاق خوابمون رفت. من هم مثل چهار روز پیش به دفتر کارم رفتم و نامه ای به عشق قدیمیم نوشتم.
Dear Liam,
اون، تو نیست.
-Zayn
به اتاق خوابم رفتم. من هر وقت که جواب نامه اش رو میدم، احساس بدی پیدا میکنم. مثل اینکه دارم به جیجی خیانت میکنم اما اینطور نیست چون من از عشق اون راضی ام. ولی گاهی اوقات آرزو میکنم که کاش بجای اون لیام کنارم بود...
دو پارت بعدی دو پارت اخره استوریه و بشدت پشم ریزونه..
به روند اروم داستان نگا نکنین اخرش خیلی جالبه حتما متعجب میشین:)به ووتا و کامنتام زیاد گیر نمیدم چون همینکه از نسخه اصلیش ک 62تا ووت خورده بیشتر شه کافیه😂
ولی باز ووت و کامنت یادتون نره^^
عال د لاو💛
#Qazal
YOU ARE READING
She's Not Me [Z.M | Persian Translation]
Fanfic[Completed] Based off the song "She's Not Me, pt. 1 & 2" by Zara Larsson