لویی: هی اچ!
لویی: عامممم هری؟
لویی: اوه خدای من هز! چرا گریه میکنی؟
*سکوت.
لویی: هی هی... منو نگاه کن. منو نگاه کن عشق.
*سکوت.
لویی: هی...بیبی...چرا گریه میکنی؟
*سکوت.
" اون- اونا بهم گفتن فگ...فگوت به خاطر بینی صورتیم."
لویی: هولی شتتت!
" من- من فگوتم لو؟ "
لویی: نه! فاک معلومه که نه هز...
" همه ی بینی هام کثیف شده بودن... من مجبور شدم- مجبور شدم که این صورتی رو بپوشم. قسم میخورم دیگه نمیپو- "
لویی: هز... نه نه نه، گوش کن بهم. تو با هر بینی ای خوشگل به نظر میای. هر رنگی، یا هر مدلی. به هر خری که این حرفو زده توجه نکن. قسم میخورم میکشمشون! چطور جرئت کردن؟!
" اونا قبلا هم به من میگفتن فگ... "
لویی: صبر کن، چی؟! اما چرا؟!
" توی مدرسه ی قبلیم، همه بهم میگفتن فگ. و میگفتن موهام به اندازه ی خودم استریته! "
لویی: موهات؟ من تا حالا موهاتو ندیدم. خوش به حالشون لیل شیتا...
*سکوت.
لویی: هری؟
" لویی... "
لویی: تو خیلی زیبایی. باشه؟ همه چیز درباره ی تو زیباست. من فکر- نه! من مطمئنم. و تنها چیزی که اهمیت داره همینه.
___________________________________
پارت قبل کوتاه بود اینم عاپ کردم حال کنین😂
بینی بوی رو دوست دارین؟ :"
ووت و کامنت فراموش نشه چون خیلی کم دارین بینی بوی رو حمایت میکنین و غمگینم :"
💙محد💚
YOU ARE READING
Beanie Boy [L.S] [Completed]
Fanfictionهری از فرفری هاش متنفره. پس اونا رو با بینی میپوشونه. لویی تویینکه. و عاشق موهای فرفریه. Original Story by: @verifiedlarry