من امروز با لویی به پارک رفتم و بینی نپوشیدم.
لویی دوباره تمام مدتی که روی چمن ها نشسته بودیم با موهام بازی میکرد.
لویی امروز واقعا خوشگل شده.
لویی همیشه خوشگله.
"خوش میگذره لو؟"
لویی: اره! من عاشققققق موهای فرفریتم.
*سکوت. یه سکوت ارامش بخش.
"بیا، این قاصدک رو بگیر و یه ارزو کن."
لویی: اوکی، تموم شد. حالا نوبت توعه.
"باشه."
*سکوت.
لویی: چی ارزو کردی اچ؟
"من یه..."
*سکوت.
*سکوت.
*سکوت.
لویی: بوسه؟
"اره... از کجا فهمیدی لو؟"
لویی: چون منم همون رو ارزو کردم...
___________________________
لانگ تایم ها؟
میس می؟ :" بگین اره ضایه م نکنین...
توضیحات نویسنده هم بگم که اون سه تا سکوتی که میبینین، نشان دهنده ی لری کیس است😂
ماچ کردن همو...
ولی نمیدونم چرا تو سکوت همو ماچ کردن :/ یکم سر و صدا نباید داشته باشه؟😂😂💙محد💚
YOU ARE READING
Beanie Boy [L.S] [Completed]
Fanfictionهری از فرفری هاش متنفره. پس اونا رو با بینی میپوشونه. لویی تویینکه. و عاشق موهای فرفریه. Original Story by: @verifiedlarry