زندگی مثل سمباده میمونه، نه بزار بگم که بیشتر مثل رودخونه است. البته این دوتا زیادم فرقی باهم ندارن اگه خودمونو مثل سنگ در نظر بگیریم؛
جفتشون کاری که میکنن اینه که ما رو فرسایش میدن، شاید درد داشته باشه اینکه یه قسمتی از وجودتو از تعلقاتتو شاید یه قسمت از روحتو از دست بدی، اونم به تدریج؛ چون زندگی مثل یه رودخونه ست!
ولی فایده شو وقتی درک میکنی که به یه سنگ رودخونه دست میکشی، نرمیشو زیر انگشتت حس میکنی. یا وقتی که به یه سنگ سمباده خورده و صیقلی نگاه میکنی و زیباییشو تحسین میکنی!
حالا توی این فرایند سنگ اگه مرغوب باشه صاف و صیقلی و براق میشه؛ اگه نه، میشکنه و میفته اون گوشه و خاک میشه! واسه همینه که میگن لبخند بزن و سعی کن قوی باشی چون اگه دست از تلاش بکشی، جریان رود تو رو بیرون میندازه و سمباده باعث شکستنت میشه...
VOUS LISEZ
this thoughts of mine (just a notebook)
Aléatoireخب، من فقط میخوام جمله ها یا شاید بندهایی که به ذهنم میرسه رو اینجا بنویسم تا شاید از فراموش شدگی نجات پیدا کنن!