همه چیز از اینجا شروع شد!

630 87 76
                                    

بعضی از اتفاقاتی که جلوشون رو میگیری تا مانع رسیدن به خواسته هات نشن،دقیقا همون اتفاقایی هستن که اگه نیفتن تو به همون خواسته هات نمیرسی! ؛)
#R

(قبل از هرچیز توجهتون رو به نایل که تو کلاب تو ماموریته جلب میکنم ژذابه نه؟)

♤Liam♤

تو سالن اصلی یه میز گرد شیشه ای نسبتا بزرگ انتخاب کردیمو و نشستیم.خوبی اینجا اینه که نیازی به سفارش نیست چون همه چی رو میز هست!

ولی نایل بلافاصله رو دکمه های لمسی میز یه سری نوشیدنی و دسر تایپ کرد و سفارش داد.

چشمم رو در بود که زین بیاد نمیدونم چرا دلشوره داشتم از دیشب که گفت واس تولدش بیایم تو این فاکدونی و تیریپ رسمی نزنم فکرم مشغول شده!

بازم منو شنا کردن تو فکرای درهم برهمم!

از یه طرف تو فکر زین بودم از یه طرف تو فکر کارای مشکوک هری!

زیرچشمی بهش نگاه کردم.

داشت کل سالنو دید میزد انگار منتظر کسی بود.

یهو نایل زد به بازوم

_هییی برووو! کجایی؟!

خندیدم و بهش نگاه کردم

+همینجا...فقط دلم شور میزنه

خندید و یه نفس عمیق کشید و دستشو گذاشت رو شونم

_چته پسر؟!! ببین لی..

هری چپ چپ نگاش کرد پس جملشو تصحیح کرد

_منظورم اینه که..جیمز!
حستو کاملا درک میکنم و میدونم دلیلش چیه! اما سعی کن عادی به نظر بیای امشب تولدشه!

دستشو برا تزریق دلداری دوبار رو شونم زد و انداخت

نفس عمیقی کشیدم

+هعی...راس میگی...

یه چند لحظه سکوت بینمون بود

که هری با نگاه کز کرده به تاریک ترین قسمت سالن، و دستش که جلوی دهنش بود و نشون میداد بدجوری تو فکره شکوندش

*حالا حالا ها کار داره...نمیتونیم بیاریمش بیرون!

اینو گفتو با اون یکی دستش روی میز ضرب گرفت

من و نایل همو با تعجب نگاه کردیم

+ولی دنی...

دستشو انداخت و سرشو به سمت ما برگردوند

*دلایلش زیاده جیمز!

+خب میخوام بدونم!!

مابین مکالممون گارسون زن با عشوه سفارشارو رو یه میز چرخدار پر از مشروب و خوراکی که دورش پر از چراغای ریز قرمز بود آورد

XWhere stories live. Discover now