The Fourth Time

754 153 39
                                    

لویی حتی از نگرانی هم گذشته بود و تقریبا از ترس داشت میرید به خودش و دیوونه میشد. نایل کاملا دیوونه بود و شاید یه نابغه جنایی. لویی حتی نمیدونست چرا هرجور نقشه ای که پسر ایرلندی میخواست بکشه موافقت کرده بود.

پسر کوچولوتر داشت تمام تلاششو میکرد که دور و بر خونه قایم شه و از هرجور برخوردی با نایل تا جایی که میتونه دوری کنه و تا اینجا عالی پیش رفته بود. ولی میدونست همچیو به فاک داده بود وقتی میخواست بره اخر راهرو سمت اتاقش و نایل سرشو از اتاقش اورد بیرون تو راهرو و متوجهش شد.

"لویی، بیا اینجا." نایل با تن صدایی که انگار داشت هیس میکشید و سعی داشت اروم نگهش داره از جای اتاق هتلش گفت. لویی سعی کرد ازش رد شه ولی نایل سریع گرفتش و کشیدش تو اتاق. حقیقت این بود که لویی این چندساعت قبلیو کاملا از نایل دوری میکرد. پسر موبلوند از وقتی تصمیم گرفته بود لویی و هریو به هم برسونه یکم دیوونه شده بود.

لویی یه جیغ کشید، اتاق کاملا تاریک بود و تنها چیزی که میتونست بشنوه صدای بسته شدن در پشتش بود. لویی حس کرد دست نایل بازوشو ول کرد و غر زد وقتی نایل یه چراغو روشن کرد و موقتا یکم کورش کرد.

" وات د فاک نایل؟" لویی پرخاش کرد، چشماشو میمالید تا سوزش چشماش به خاطر نور زیادو کمتر کنه. میتونست صدای چرخیدن یه چیزی سمت خودشو بشنوه و چشماشو باز کرد وقتی دردش از بین رفت.

"تا دا" نایل با افتخار لبخند زد و با دستاش به چیزی اشاره کرد که واضحا فکر میکرد یه شاهکاره. چشمای لویی گرد شدن و دستاشو واسه دفاع از خودش بالا اورد درحالی که سعی میکرد بره عقب

"این دیگه خیلی زیادی داره جلو میره" (بیش از حده) لویی واسه خودش نوت برداشت و نایل هین کشید یه دست رو سینش گذاشت که انگار واقعا بهش برخورده و شاید واقعا بهش برخورده بود، اون خیلی واسه این وقت گذاشته بود. زمانی که سالها مخفیانه و در سکوت شیپشون میکرد و از هر چیز کوچیکی نکته برمیداشت.

"این زیباست" نایل دفاع کرد و به نرمی دستشو روی چیزی که کنارش بود کشید. لویی یه ابروشو بالا داد و اصلا نمیفهمید به چه علت فاکی‌ای نایل اینقد واسش مهم بود که این کارارو بکنه.

"این یه وایت بورده که پر از نکته های ریز و رمزی از اینه که چرا هری و من بهتره که باهم باشیم، عکسای تتو هامون و ... صب کن، این یه عکس از کونِ منه؟ " چشماشو ریز کرد و به وایت بورد نزدیکتر شد تا یه نگاه بهتر به چیزی که رو تخته جاسازی شده بود بندازه. نایل اصلا شکه یا بهم ریخته به نظر نمیومد انگار یه چیز کاملا نرماله که تو اتاقش نگه داشته باشه. (نایل سمبل لری ها تو فندومه اینجا)

" اون واسه کتاب 'دلیل های باتم بودن لویی تاملینسونِ' منه تو واتپد و کاملا واقعیه و حقیقتو میگه." (دیدین گفتم ماعه؟(: ) نایل با نشونه تاکید سر تکون داد، به نظر میومد خیلی به خودش افتخار میکنه و یه اه از روی خوشحالی کشید. لویی به دوستش خیره شد بدون عکس العمل قبل از اینکه سرشو تکون بده.

Five Times Harry Styles Was Jealous (Persian Translate)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang