Ep1 💫

969 77 6
                                    

پرواز بدون بال:

•جانگ کوک •کلاس تاریخ•
پاشو روی اون یکی پاش انداخت و خیلی خونسرد ادامسی در اورد و توی دهنش انداخت
و با قیافه ای نچندان مشتاق به دبیر تاریخشون نگاه کرد و منتظر شد تا چرت و پرت های همیشگیش و یا یا به عبارت دیگه ای از نظر جانگ کوک کصشعر گفتن های خودشو شروع کنه
و بالاخره لحظه ملکوتی و مورد علاقه جانگ کوک رسید و خانم دوکیونگ شروع کرد به حرف زدن
+(از زبان معلم تاریخ) " سال ها پیش بود که گروه های ومپایر چه از دسته خوب و چه از دسته بد به کل جهان حکومت میکردند ، این وضع تا وقتی قابل تحمل ادامه پیدا کرد که حکومت دست سویت بلاد ها بود و حکومت از نوع صلح دوستانه بود ولی وقتی که قدرت با دست کلد بلاد ها افتاد ، قتل و بی رحمی از کنترل خارج شد و با قتل وحشیانه چندین دختر و پسر جوان بی گناه در پانزدهم سپتامبر سال 2020 صبر انسان ها به اخر رسید ، چند تن از رهبران شورشی را به راه انداختند. که توجه انسانهای دیگر را نیز جذب کرد و در اخر با دستگیر کردن و شکنجه کردن یک کلد بلاد جنگی به راه افتاد.
در ابتدا این جنگ عادلانه نبود زیرا قدرت و اتحاد ومپایر ها بیش از حد بود ولی بعد چند بار شکست اقدام به پیشرفته کردن صلاح های خود کردند و موفقیتی حاصل کردند
هرچند که این جنگ بی حاصل تا ده ها سال بعد ادامه یافت و این در حالی بود که منابع غذایی روز به روز درحال کاهش بود
سرانجام این جنگ بی حاصل در 19 فوریه سال 2037 به اتمام رسید و قرارداد و صلح نامه هایی امضا شد‌.
به اینگونه که ومپایر ها خون مورد نیاز خود را از گوشت حیوانات تامین میکندد و حتی یک قطره از خون انسان ها را هم مصرف نمیکنید. در عوض انسان ها از ومپایر دوری کرده و زندگی مستقل بدون توجه به انها و رد شدن از مرزهای انها......
کیم دوکیونگ دبیر درس تاریخ صحبت های شیرینشو درباره تاریخ انسان ها و ومپایر ها رو با غضب قطع کرد و نگاه وحشتناکشو به جئون جانگ کوک دانشجو پرو و مزاحم همیشگیش دوخت
+جئون جونگ کوک اینجا درس کلاس تاریخی لعنتیه!!! "
جونگ کوک درحالی که با خونسردی ملچ ملوچ کنان ادامسشو باد کرده بود دست به سینه به صندلی تکیه داد و با پرویی مزه ای پروند که کل کلاس رو به خنده انداخت:
_ خوب شد گفتین فکر کردم کلاس ریاضیه!!
خانوم دوکیونگ درحالی که عین آتشفشان درحال انفجار بود جوری نعره زد که کفتر های روی سقف مدرسه بال بال زنان از اونجا دور شدن...
و بین راه رو سر یه شاگرد بدشانس انتقالی که کل زنگو دور مدرسه میچرخید شاشیدن!!
+ همین الان گمشو بیرون تا خودم سرتاپاتو قهوه ای نکردم!
جونگ کوک نگاه چپی به قیافه داغون معلمش انداخت و یقین پیدا کرد که خانوم دوکیونگ قطعا داره دوره سختی از یه ماه رو طی میکنه( عادت ماهیانه) !!
قدم زنان به معلمش نزدیک شد و با یه لبخند ملیح آدامسشو از دهنش در اورد و اونو جوری خونسردانه رو شیشه عینک معلم بخت برگشتش چسبوند که انگار کار هر روزشه!!
و بعد لبخندشو عریض تر کرد و تو صورت خانوم دوکیونگ که کارد میزدی خونش در نمی اومد خم شدو گفت:
فعلا اون کسی که سرتاپاش بو میده و از صد فرسخی هم رنگ قهوه ایش مشخصه شمایید نه من خانم کیم دوکیونگ!
اینو گفتو از کلاس بیرون زد و داد و هوار های بیخود معلمش اهمیتی نداد
اون الان باید برای رسیدن به آرزوش تلاش میکرد نه این که بشینه یه جا و به داستان های مضخرف من در آوردی دولت گوش بده
از دانشگاه خارج شد و سمت محل تمرین همیشگیش راه افتاد
آرزویی که جانگ کوک دنبال میکرد آرزوی کوچیکی نبود
از بچگی برای رسیدن به هدفش ینعی تبدیل شدن به یه مامور مخفی درجه یک نهایت تلاششو کرده بود
آموزشای زیادی دیده بود
خودش و بدنش و به صورت کامل اماده کرده بود
و یه هفته بعد باید اخرین آزمونشو میداد و اگه قبول میشد میتونست به عنوان یه مامور مخفی شروع به کار کنه
به محل تمیرنش که رسید لبخند کجی زد و ژاکتشو در اورد و دور کمرش بست
تا الان راه های زیادی رو رفته بود و سختی های زیادی کشیده بود
به چندین زبان دنیا مسلط شده بود
کمربند مشکی تکواندو کاراته و جودو رو گرفته بود
کلاس های امادگی دفاعی و امادگی جسمانی رو گذرونده بود
مدرک پایه بازیگری رو همین چند ماه پیش گرفته بود
و همه اینا در حالی بود که فقط ۱۸ سال سن داشت
و معمولن مردم در یک کلمه خلاصش میکردن : "نابغه"
ولی هیچ انسانی کامل نیست و هرکسی نقطه های ضعفی داره
و نقطه ضعف جونگ کوک سرعتش بود
امروز قصد داشت تمرینات سرعتشو شروع کنه
تا حالا تمرین زیادی نداشته بود چون سرعتش اعتماد به نفسشو ازش میگرفت و نمیذاشت به تمرین ادامه بده
ولی دیگه نباید میذاشت این شرایط ادامه پیدا کنه
پس با تنها میگ میگ زنده ای که میشناخت تماس گرفت
بعد از چن تا بوق صدای دوستش توی فضای سرش پیچید
+کاری داشتید جناب جئون ؟
کوک خنده ای به دوست همیشه سرحالش کرد و برعکس لحن خودش با لحن خیلی مظلومی گفت
-هیونگی، میدونی که هفته بعد باید امتحان بدم؟
+بله میدونم

°•Flying with out wings°•Where stories live. Discover now