77

631 108 6
                                    

*كستيل تقلا ميكنه و سعي ميكنه دست و پاهاش رو از طناب آزاد كنه*

*دين با عصبانيت سعي ميكنه گره طناب دور دستش رو پاره كنه*

*كستيل با نگراني به دين نگاه ميكنه و دين هم به اون نگاه ميكنه*

سم:خب...حالا كه توجهتون رو به دست آوردم،ميشه درباره احساساتتون به هم صحبت كنيد؟

حالا كه توجهتون رو به دست آوردم،ميشه درباره احساساتتون به هم صحبت كنيد؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
destiel funWhere stories live. Discover now