*كستيل تقلا ميكنه و سعي ميكنه دست و پاهاش رو از طناب آزاد كنه*
*دين با عصبانيت سعي ميكنه گره طناب دور دستش رو پاره كنه*
*كستيل با نگراني به دين نگاه ميكنه و دين هم به اون نگاه ميكنه*
سم:خب...حالا كه توجهتون رو به دست آوردم،ميشه درباره احساساتتون به هم صحبت كنيد؟
YOU ARE READING
destiel fun
Humorcastiel:is that supposed to be funny? dean:no castiel: dean:it's hilarious -supernatural-