☆●•~Red line E10~•●☆

2.9K 553 406
                                    

ووت رو بزن تا یادت نرفته •-•

بعد از گذشت ساعاتی ، بکهیون مردد از اتاق بیرون اومد و وقتی از پله ها پایین رفت ، فقط متوجه سهون شد که با نگرانی به سمتش میومد .

-بکهیون! .. خوبی ؟ (تند تند سر تا پای بکو چک کرد) .. جاییت که صدمه ندیده؟

بک سرشو پایین گرفت : خوبم ممنون.. ببخشید اگر نگرا...

سهون یهو بک رو تو آغوش کشیدش : لطفا دیگه از این جور درد سرا برای خودت درست نکن ..

حرفاش باعث شد بک لبخندی بزنه

سهون : اگر هر وقت مشکلی داشتی حتما بهمون بگو باشه؟

بک سرشو تکون داد و سهون با صدای آروم تری گفت : درد نداری ؟

-ی.یکم
خجالت زده سرشو پایین گرفت و باعث شد سهون دستی رو موهای نرمش بکشه :
+بیا یه چیزی بخور ، رنگ و رو نداری

دقایقی بعد همون طور که پشت میز نشسته بودن و اجوما غذا رو براشون می کشید ، سهون هم زنگی ب کای زد .

اجوما بشقاب بک رو جلوش‌گذاشت و بکهیون سریع قاشقشو برداشت و شروع به خوردن کرد .

چون هنوز موقع شام نرسیده بود ، اجوما مقدار کمی براش ریخته بود تا برای شام هم جا داشته باشه ..
اما بک که توی این چند روز‌ درست و حسابی‌ غذا نخورده بود ، از فرط گشنگی به بشقاب حمله کرد و تند تند شروع ب خوردن کرد .

سهون : الو کای .. حرفات با صاحب خونه تموم شد؟

- نه بابا باز گیرای جدید میده .. آخر سر من اینو می کشم ببین کی گفتم .

سهون خندید : اام سر رات میتونی یه چیزی بخری ؟

-چی؟

+یه کِرم برای زخم

با این حرف سهون ، یهو یه دونه برنج تو گلوی بک پرید و به سرفه افتاد ..

کای : اووو..بلا ، برای شب برنامه گذاشتی؟ بیبی خب به خودم بگو همچیو آما...

-کاااییی.. برای خودم نمیخوام که.

بک با چشمای گرد به سهون خیره شد و با دست تند تند گفت که نمیخواد .

کای : اها، برای بکهیون میخوای؟ درد داره؟

سهون از حرکتای بک‌ خندش گرفت : سوال داره؟

- خیلی خب درد داره دیگ ، میخرم براش

سهون : میشه انقدر این جمله رو نگی؟

-چیو ؟ اینکه درد داره؟

+اوووف تو فقط اونو بخر

-باش ، ولی فک کنم چان تو اتاقش یکی داشته باشه ها

+کجا؟

کای یهو خندید : زنگ بزن از یوندا بپرس

+عوضیییی
نفسشو با حرص فوت کرد و گوشی رو قطع کرد .

🔴▪︎Red line▪︎🔴Seosen1(Full)حيث تعيش القصص. اكتشف الآن