«سم»
یه تی شرت مشکی لش از کمد برمیدارم و با یه شلوار جین (loose) مشکی که سر زانوهاش پارست ست میکنم پاچه شلوارمو تا کمی میزنم،بنظر که خوب میرسه.کفشای آل استار سفید ساق دارمو پام میکنمو به اینه قدی اتاقم نگاهی میندازم،دستی تو موهام میبرمو ادکلن کنزومو به گردنمو مچ دساتام میزنم (و یه چنتایی رو لباسم)
صفحه گوشیم که روی میزه روشن میشه
الکسه حتما رسیده اینجا...قراره با اون برم به پارتی امشب.
نفس عمیقی میکشمو به گوشی نگاه میکنم،خودشه! بهش پیام میدم که الان میام پایین و گوشیمو توی جیب شلوارم میزارم از اتاق میرم بیرون،کیسی روی مبل نشسته و سخت مشغول اون کتاب لعنتیه...درسته معلومه که بهش نگفتم که تنهایی میخوام برم به این پارتی ولی گفتم که یکی از دوستام تازه به امریکا اومده و میخوام برم که ببینمش.خب اره دروغ گفتم!! ولی خب من انقدرم بی انصاف نیستم بهش گفتم که اگه میخواد باهام بیاد و اونم فقط برگشت و گفت که درس داره،چون میدونستم که صد در صد نمیاد اینو بهش گفتم. یکم عذاب وجدان دارم که دروغ گفتم ولی مهم نیست..گونشو میبوسمو ازش خدافظی میکنم.
سری از خونه خارج میشم چون الکس خیلی وقته که پایینه
میرسم پایین و بالاخره میبینمش..دستاش تو جیب شلوارشه و به ماشینش تکیه داده
یه پیرهن سفید که سه تا از دکمه های بالاش بازه تنشه و یه شلوار پارچه ای مشکی که روش کمربنده گوچی بسته،نیم بوت مشکی پاش کرده و موهاشو به سمت بالا مرتب کرده (برعکس شلختگی من اون همیشه مرتبه)
«الکس»
مای فاکینگ گاد! اخه یه پسر چقد میتونه کیوت باشه!
عصبانیتم برای اینکه دیر کرده با دیدنش فرو میپاشه بدون اینکه چیزی بگم سر تا پاشو برانداز میکنم
سم:نمیخوایم بریم؟؟
خودمو جم و جور میکنم وصداموصاف میکنم
-چرا سوار شو
همین که سوار ماشین میشیم گوشیشو به سیم aux وصل میکنه و اهنگ (heroin father -lonely nights) رو پلی میکنه.
رو صندلی لش کرده و اهنگ رو زمزمه میکنه
-حالت خوبه؟
بدون اینکه حتی نگام کنه جواب میده
سم:خوبم
*****
به خونه کارل رسیدیم ۶یا ۷ تا از بچه هارو بیرون میبینم که دارن بلند بلند میخندن و روهم اب میریزن،معلومه که چیزی حالیشون نیست (مستن)
از ماشین پیاده میشیم و سمت در خونه که اونا هم جلوشن حرکت میکنیم
صدای موسیقی همین بیرونم به گوش میرسه
به سم نگاهی میندازم،به اونا زل زده انگار که اونا احمق ترین ادمایه روی زمینن.
یکی از اون پسرایی که شلنگ دستشه سعی میکنه که رومون اب بریزه
انگشت اشارمو به حالت تهدید بالا میبرم
- یه قطره! و من همتون رو میکشم!
سم از این حرفم پوزخند میزنه و اون پسر دستشو به نشونه تسلیم بالا میبره،معلوم بود از ما کوچیکترن فک کنم سال اولین
زنگ درو میزنم ولی کسی درو باز نمیکنه،حتما کسی نمیشنوه
سم شونه هاشو بالا میندازه
سم: عالی شد حالا میتونیم برگردیم خونه
سمت ماشین حرکت میکنه که صدای یه دختر از اون بچه هارو میشنوم
دختر: اونا تو حیاط پشتین، از اونور برین
سرمو به نشونه تشکر برای دختر تکون میدم و سم رو صدا میزنم که دنبالم بیاد.
بالاخره به حیاط پشتی میرسیم که همه تقریبا هستن..پس بگو صدای موسیقی از تو خونه نبود از اینجا بوده.
سم به جمعیت نگاه میکنه و زیر لب زمزمه میکنه
سم:از اینجور جاها متنفرم
ارتور که کنار کارل وایساده متوجه ما میشه و برامون دست تکون میده.
«سم»
با ارتور سلام میکنم و برای کارل یه سر تکون میدم،ارتور دستشو رو شونم میزاره و بهم لبخند میزنه
ارتور: چه خبر هیل؟ خوشحالم که میبینمت
اون همیشه منو به فامیل صدا میکنه،نه اینکه بهم نزدیک نیستیم بلکه عادتشه
-منم خوشحالم که میبینمت
سرشو تکون میده و به پشت سرم طوری که دنبال کسی میگرده نگاه میکنه
ارتور: کیسی کجاست؟
-اون درس داشت نتونست بیاد.
قیافش حالا ناراحت بنظر میرسه و یه چیزی زیر لب زمزمه میکنه
ارتور:اوه چه بد..
یه ابروم رو بالا میبرم و با اینکه شنیدم چی گفته میگم
-چیزی گفتی؟؟
خودشو جم و جور میکنه و بهم لبخند مصنوعی میزنه
ارتور:نه از پارتی لذت ببر..چیزی لازم داشتی بهم بگو
و از کنارم رد میشه.
با نگاهم دنبال الکس میگردم،داره مشروب میخوره و کنار چنتا دختر وایساده..عجب عوضی میتونه باشه!
روی صندلی میشینم و کارل و میبینم که نزدیکم میشه، توی دستش ۲تا شیشه (heineken)
YOU ARE READING
"𝘼 𝙩𝙧𝙪𝙚 𝙡𝙤𝙫𝙚🖤🥀
Randomلبهاشو محکم به لبهای اون کوبید و با مزه مزه کردنش کل بدنش داغ شد.. سم: الکس..این درست نیست! منو تو نمیتونیم.. دوباره شروع به بوسیدن لبهاش کرد و امون حرف زدن بهش نداد الکس: فقط ساکت شو سم هیل! نمیخواماین لحظه خوشو از خودم بگیرم... ژانر: عاشقانه،کمد...