باور

شاید

نمیدونی چطور بنویسی یا چی بنویسی یا حتی از چی بنویسی شروع کنی یا همین جا تمومش کنی ، در واقع مسئله نوشتن نیست ،مسئله مطرح کردنه که فرقی در موضوع ایجاد میکنه یا نه ،مثل آدمهای جادو شده در خود مدفون میشی شب وروز میگذرد آیا به میل توست یا نه نمیدونی. این که راه میره این دست وپا که تکون میخوره تویی ؟ این وجود اصلا موجوده ؟ از کنار آیینه رد میشی ولی فرقی نمیکنه انگار حتی واژه آیینه هم از تو مغزت پاک شده .اگر گذری چشمت به آیینه بیافته دیگه چیزی نمیبینی .یک روح یا حتی کمتر از اون .دیگه چشم هم همراهی نمیکنه.