Chapter 1

7.5K 684 210
                                    

قبل از اینکه بخونینش باید بگم که این فیک کاملا به فصل قبلیش وابسته است، پس حتما مسکو رو بخونین 💛

داستان این فصل پیچیده تره و همه ی کاراکترارو درگیر کرده، امیدوارم دوسش داشته باشین 🔥

*******


نرماندی فرانسه 23 دسامبر ۲۰۱۹

_ کوشنننن امشب نوبت من و توئه

سرش رو از زیر پتوی کهنه اش بیرون آورد و با صدای گرفته ای گفت:
+ من از ارباب اجازه گرفتم که امروز و استراحت کنم

_ بیخیال پسر ارباب گفت اگه امشب بریم برای دو هفته میتونیم نریم

برای یک لحظه به فکر فرو رفت بارون به شدت به پنجره ی اتاقش میکوبید ، ساختمون کهنه و قدیمی اربابش رو به مرگ بود و این از لرزش شیشه های ترک خورده اش مشخص بود

از زیر پتو خارج شد و در رو برای ژانت باز کرد دختر قد بلندی که هم گروهی کوشن بود با لبخند پشت در ایستاده بود

_ بریم؟

+ ازت متنفرم...

*******

موتور رو نزدیک صخره پارک کرد و هردو پیاده شدن

+ نمیفهمم مگه رئیس جمهور فرانسه مرده که انقدر بارون شدیده مگه مجبوریم این وقت شب بریم به اون صخره ی ترسناک؟

کلاه بارونیش رو به سرش کشید و به جلو هولش داد:

_ مگه اخبار و ندیدی؟ شهردار مسکو کشته شده اونم توی فرانسه گفتن نمیخوان مکان مرگش رو افشا کنن

با تعجب سر جاش ایستاد و برگشت:

+ شهردار سوبایانین؟

_ آره

سری به تاسف تکون داد و به راهش ادامه داد

+ الان چی میشه؟ نگو که اون پسر گند دماغ کره ایش قراره شهردار شه...اسمش چی بود؟ نادزیاژدا؟

_ بیخیال اون خیلی جذابه شما پسرا همتون احمقین

با لحن تمسخر امیزی خندید و به صخره اشاره کرد

+ رسیدیم به معدن ترسناک ارباب

_ انقدر طعنه نزن میدونی که اگه براش کار نکنیم بهمون پناه نمیده اونم توی فرانسه که بعد از روسیه بدترین بلاهارو سر برده ها میارن

لبه ی صخره ایستاد و به فضای تاریک و مه گرفته ی اطراف خیره شد

_ چراغت و روشن کن من میرم پایین

+ خطرناکه من به جات میرم

_ توی بارون ممکنه یه بلایی سرت بیاد

+ خب سر توهم میاد

حرفش کاملا منطقی به نظر میرسید نفس عمیقی کشید به چهره ی خیس از اب کوشن خیره شد، درحالی که سعی میکرد صداش رو توی صدای بارون به گوشش برسونه داد زد:

Moscow S2 | Hopemin، Vkook Completed Where stories live. Discover now