تو بک استیج نشسته بودیم که نوبت اجرا ما بشه..سنگینی نگاه یکی رو حس کردم..یوگیوم بود..خیره نگاهم میکرد و مرکز نگاهشم گردنبند یا گردنم بود!!
...
(یوگیوم)
دیگه اخرای اجرا بود و رسیدیم به پارت مورد علاقه من..پارتی که میتونستم از نزدیک به چشمای یونگجه زل بزنم..من از پشت یونگجه رو بغل میکردم و یه دستمو از کنار گردنش و اون یکی دستمو از کنار پهلوش روی قلبش به هم میرسوندم و بهم نگاه میکردیم..اون آرایش لعنتی و اون گردن و ترقوه های لعنتی ترش نمیزاشت به چشاش نگاه کنم و هر لحظه ممکن بود جلو دوربین ها خراب کاری کنم که با اخم یونگجه به خودم اومدم.. جدیدا اصلا نمیتونم خودمو جلو یونگجه کنترل کنم هرچی این یه سال جلو خودم و گرفتم ولی این یونیت بالاخره برام دردسر میشه..از استیج پایین اومدیم یونگجه با عصبانیت به سمتم اومد و یقمو چسبید:_یوگیوم چته تو؟؟ نزدیک بود با مسخره بازیات همه چی رو به باد بدی..حالیت نمیشه رو استیجیم و هزارتا دوربین رومونه؟هوووف خطر از بیخ گوشمون گذشت
یقمو ول کردو از کنارم رد شد..اصلا ازش ناراحت نشدم..چون حق داره عصبانی باشه..اون نمیدونه که این یه شوخی و مسخره بازی نیست و مقصر اصلی خوده لعنتیشه!..دیگه این حس مسخره داره واقعا کار دستم میده..یا باید بهش بگم یا کلا بیخیالش بشم..
...
دیگه از اون روز، اجرا و برنامه ای نداشتیم و همو ندیدیم تا امروز که به یه برنامه ژاپنی دعوت شدیم و عصری پرواز داریم. امیدوارم اون قضیه رو فراموش کرده باشه..
...
تو فرودگاه همو دیدیم..مثل قبل باهام برخورد کرد..انگار هیچ اتفاقی نیفتاده..میدونستم یونگجه دل بزرگی داره و خیلی مهربونه..همین مهربونی و از خودگذشتگی و حامی بودنش باعث شده عاشقش بشم..تو هواپیما به بهونه خواب سر روی شونه هاش گذاشتم و از عطر تنش لذت بردم..نمیدونم بالاخره این کوچولو کیوت قراره با من چیکار کنه!! آره اون ازم بزرگتره و اینو با رفتارش نشون میده ولی من همیشه بهش زور میگفتم و انگار من بزرگتر از اونم..اون همیشه مظلوم بود..!
...
با تنی خسته از نشسته خوابیدن تو هواپیما و شلوغی فرودگاه ژاپن وارد اتاق هتل شدیم. اتاقش یه تخت دونفره داشت. فک نکنم اصن هتلی اتاق دونفره با دوتا تخت جدا داشته باشه. بالاخره اتاق دونفره ها همیشه برا زوج هان. یعنی باید کنار یونگجه بخوابم؟!! اگه کار دست خودم و خودش ندم خیلی کار کردم! آخه من هنوز داشتم فکر میکردم که یونگجه رو فراموش کنم یا نه ولی این رسما داره همه نقشه های منو به باد میده.
...
الان نیم ساعته که دوتاییتون تنها تو این اتاقیم..بدون هیچ منیجر و کارمندی..نیم ساعته که رو تخت نشستم و فقط به یونگجه که از این اتاق به اون اتاق و از اون اتاق به دستشویی میره نگاه میکنم و منتظرم تا بیاد باهم بخوابیم. درست مثل یه دختر کرم شب میزنه رو صورتش و پنج دقیقه صبر میکنه تا جذب بشه..مسواک زدنشم که پنج دقیقه طول کشید..فک نمیکردم یونگجه چنین عادتایی داشته باشه..هر لحظه و هر لحظه تو اون لباس خواب گشاد و نرمش و این کاراش به نظرم کیوت تر میرسه..
_یونگجهههه یا بیا بگیر بخواب دیگه
داشت میومد سمت تخت که یهو گفت:
+وای نرم کننده موهام یادم رفت
_هوووف بیا دیگه..ولش کن اونو
+فقط دو دقیقه طول میکشه..تو بگیر بخواب چیکار من داری؟!
خودمم نمیدونستم چیکارش دارم ولی میخواستم با اون بخوابم..کنار کسی که حالا فهمیده بودم نه تنها کیوت ترین گاتسون بلکه کیوت ترین دنیاست..میخواستم تو خواب به این موجود کوچولو نگاه کنم..
زیاد طول نکشید و اومد..پتو رو کنار زد و اومد رو تخت..با فاصله از من خوابید..فاصلمو باهاش کم کردم که گفت:
+یوگیوم زیاد به من نزدیک نشو..برای خودت میگم..من زیاد لگد میزنم
یونگجه از کارم تعجب نکرد چون من از این کارا زیاد میکردم..اگه واقعا حسی بهش نداشتم درست مثل همیشه کیوت میشدم و مخالفت میکردم و بغلش میکردم و میخوابیدم ولی الان همین حس جلومو میگرفت..بی صدا برگشتم سر جام..پتو رو تا روی دماغم بالا کشیدم و به سقف خیره شدم..میخواستم همین الان خودمو بندازم روشو گونه ها و لباشو دندون بگیرم ولی هنوز دودل بودم..اگه حسم و بهش میگفتم معلوم نبود چه اتفاقی بیفته..خوب یا بد!..واقعا نمیدونستم..یوگیوم شیطون درونم میگفت "هی احمق چته چرا کاری که قلبت میگه رو انجام نمیدی؟؟فک میکنی چندبار دیگه این موجود کیوت رو یه تخت کنارت میخوابه؟چرا از فرصت استفاده نمیکنی؟!!من که میدونم چندبار این لحظه رو تو ذهنت تصور کردی!!!..اون یوگیوم شیطون کو که همیشه به یونگجه زور میگفت و حرفشو به کرسی مینشوند؟چقد الان ترسو شدی!"
این لعنتی بالاخره کار خودشو کرد..به خودم که اومدم دیدم دوتا دستامو دو طرف یونگجه گذاشتم و دوتا پاهامم دوطرف پاهاش و اون با چشمایی از حدقه بیرون زده داره نگام میکنه..اون لحظه بود که به خودم گفتم
"یوگیوم آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب..همه خجالتتو بریز دور و همون یوگیوم شیطون و پر رو باش...!"***
سلااام خب به قولم عمل کردم و این وانشاتو آپ کردم. لطفا ووت بدین🥺💕
YOU ARE READING
𝐂𝐮𝐭𝐞 𝐨𝐫 𝐒𝐞𝐱𝐲?! ࿐ᴼⁿᵉ ˢʰᵒᵗ
Short Story✦وانشات "کیوت یا سکسی؟!" ✦ژانر: اسمات ✦یوگیوم حتی نمیتونه وسط برنامه زنده هم خودشو کنترل کنه و به گردن هم گروهیش زل نزنه💜😏 ✦تاپ: یوگیوم ~ باتم: یونگجه ... *کامل شده* ۱۴ اردیبهشت ۹۹