آخرین صفحه از قرارداد رو هم امضا کرد و خودکار رو کنار برگه ها روی میز گذاشت…
کارگردان کیم از پشت میزش بلند شد و دستشو به طرف جهبوم گرفت:
_ از اینکه باهاتون همکاری میکنیم بینهایت خوشحالم آقای ایم… این مایهی افتخار همهی تیم ماست…
جهبوم هم ایستاد و دست کارگردان رو به گرمی فشرد:
_ استدعا میکنم پیدینیم… شما لطف دارید… خیلی خوشحال میشم جزو بازیگرانی باشم که افتخار بازی کردن در سریال های بینظیر و ثابت شده ی شما رو پیدا کرده…
_ شما برای این نقش از همه نظر عالی هستید، امیدوارم تا زمان شروع فیلمبرداری آمادگی رو لازم کسب کنید…
_ برای بقیه هماهنگی ها منیجرم با شما در تماس خواهند بود، روز بخیر پیدینیم…
بعد از خداحافظی، از دفترش خارج شد…
منیجرش که در سمت دیگهی راهرو منتظرش بود با دیدنش به سرعت به طرفش دوید و صدای برخورد کفشش با زمین، تو کل ساختمون شبکهی KBS پیچید…
مقابلش رسید و نفس نفس زنان پرسید:
_ بگو که امضاش نکردی… بگو که اینقدر لجباز نیستی… بگو هنوز اندازه یه فندق مغز توی جمجمه ات باقی مونده و همشو با الکل نپوسوندی…
جهبوم شونه ای بالا انداخت و همونطور که شروع به حرکت میکرد گفت:
_ متاسفم یونگجه ولی امضاش کردم…
یونگجه متوقف شد و ناباور گفت:
_ به فاک رفتیم…
جهبوم بدون اینکه به طرفش برگرده غر زد:
_ نه خیر… من از پسش برمیام…
یونگجه با قدم های سریع دوباره خودشو بهش رسوند:
_ البته که برمیای… یعنی بـــایـــــد از پسش بربیای وگرنه قرارداد منحل میشه و چند صد میلیون وون خسارت رو دستمون میذاری…
_ گفتم که خیالت راحت…
چشم هاشو توی کاسه چرخوند و گفت:
_ چطور خیالم راحت باشه وقتی نقش یک آتشنشان رو قبول کردی و برای اینکه قدرت بدنی و عضله های روی فرمش رو نشون چند میلیون جفت چشم بدی باید پنج کیلو وزن توی یه ذره بیشتر از یک ماه کم کنی و احتمالا اینقدر هالتر و بارفیکس بزنی و شنا بری و گشنگی بکشی که جونت دربیاد… تو اهل ورزش و رژیم نیستی جهبوم…
جلوی در ساختمون رسیده بودند که جهبوم به طرفش چرخید و گفت:
_ میدونم نیستم ولی این نقش رو میخوام و وقتی گفتم قبول میکنم پس همه چیزشو قبول کردم… الانم فقط سوئیچ رو بده بهم و برو… میخوام تنها برم، مغزم رو خوردی…
YOU ARE READING
The Pleasant Mission
Fanfiction•°جینیونگ حتی توی خوششانسی هاش هم خیلی بدشانس بود•°• •°•[ ایم جهبوم رو میشناسی؟؟همون بازیگره. دیشب منیجرش اومد و ثبت نامش کرد برای بدنسازی. کلی تعریف باشگاهمون رو شنیده بود، پس آبرومون رو حفظ کن جینیونگ، فهمیدی؟؟... از طرفی اگه بتونی در برابر ای...