قرار بود به سفر برن...وسایل هاشون رو جمع کرده بودن و داخل سالن خوابگاه منتظر بودن تا فیلم برداری شروع بشه.
-تهیونگ بیا اینجا
تهیونگ با صدای کوک به سمتش برگشت و دید که کوک با چشم و ابرو داره بهش اشاره میکنه بره پیشش...به سمتش حرکت کرد و نزدیک بهش با استرس لب زد:
-کوک...چی..چیزی شده؟
کوک دست به سینه ایستاد و با اخم بهش نگاه کرد.
-ما قراره بریم سفر
تهیونگ چشماشو چرخوند تابا کوک چشم تو چشم نشه و آروم زمزمه کرد:
-خب...؟
کوک نفس بلندی کشید و دوباره گفت:
-و قراره چند روز اونجا بمونیم!
تهیونگ که هر لحظه با حرفای کوک استرسش بیشتر میشد با حالت سوالی بهش نگاه کرد.
کوک با عصبانیت از اینکه تهیونگِ خنگ منظورشو نمیفهمید دوباره نفس بلندی کشید و محکم لب زد:
-توی لعنتی باید شب پیش من بخوابی، فهمیدی؟
تهیونگ که با حرف کوک خنده اش گرفته بود، خندشو خورد و گفت:
-اوه کوک! ولی تو باید صبر کنی تا نوبتت بشه...میدونی که جیمی
-آره آره میدونم، ولی باید هرکاری که از دستت برمیاد بکنی تا پیش من بخوابی
کوک وسط حرف تهیونگ پرید و با عصبانیت گفت...بهرحال اونا سر اینکه تهیونگ پیش کی باشه زیاد بحث کرده بودن، هم کوک میخواست با ته باشه هم جیمین، به خاطر همینم تقسیم کرده بودن و هفته ای تهیونگ برای یک کدومشون بود...حالا هم دو روز از وقت جیمین مونده بود و هم این و هم دوربین ها کوک رو اذیت میکردن.
کوک که همچنان با لجبازی به صورت درهم تهیونگ نگاه میکرد، گفت:
-فهمیدی؟ باید هرکاری بکنی تا بیای پیش من
تهیونگ با حرف کوک اخمی کرد و اومد جوابش رو بده که با صدای جی هوپ متوقف شد.
-بچه ها جمع شید میخوایم فیلم برداری بکنیم!
همه جمع شدن و فیلم برداری شروع شد...تو دوران فیلم برداری کوک هی با چشماش برای تهیونگ خط و نشون میکشید و اینکه جیمین بیشتر بهش می چسبید عصبانیش میکرد.
فیلم برداری تموم شد و همه با چمدون هاشون به سمت پارکینگ راه افتادن.
هوسوک تو راه به پارکینگ به نامجون نزدیک شد و گفت:
-هی، این دونفر باز چشون شده؟
نامجون با حرف هوسوک تعجب کرد و گفت:
-کیا؟!
هوسوک با ابروهاش به ته و کوک اشاره کرد...نامجون که منظور هوسوک رو فهمیده بود، گفت:
YOU ARE READING
Bon Voyage
Fanfiction⌠ Bon Voyage ⌡ ⌲ Aυтнor┋⌜ Elmirabv ⌟ ⌲ Geɴre ┋⌜ Smut ≣ Romance ⌟ ⌲ Coυple ┋⌜ KookV ⌟ ⌲ Coɴdιтιoɴ ┋⌜ ONESHOT ⌟ ⌲ тco ┋ ⌜ +21 ⌟ با ورود کوک به آشپزخونه صحنه کیس سناریو بازیشون شروع شد...کوک فقط نگاه میکرد، جیمین دستاشو دو طرف صورت ته گذاشته بود و می...
