Death song
part 3
بدون اینکه اهمیتی به مسخره بازیایه همیشگی یون سو بده سمت در رفت که وقتی یون سون اونو دید که داره رد میشه ساکت شد دستی به دامنش کشید و سمتش دویید .
_سلام یونگ ...کجا داری میری ؟
ایستاد و بدون اینکه برگرده دستشو بالا اورد .
_الان وقت جیغ جیغاتو ندارم ،فعلا
_اما ...یونگی ...وایسا
و وقتی دید اینطوری جواب نمیده از روش مخصوص خودش استفاده کرد .
_یونگیییییییی ...بهت گفتم همین الان وایستا
از جیغ کر کننده و نازک یون سو ،نه تنها یونگی ،بلکه همه افراد اطراف هم دستشونو رو گوشاشون گرفتن و سعی کردن فرار کنن که تهیونگ هم در اون بین مستثنا از بعقیه نبود و وقتی دیده بود که یون سو سرش با یونگی گرمه فرار کرده بود .
خب اینکه یونگی میتونست طوری بره که وسط مشاجره تهیونگ و یون سو نباشه کاملا مشهود بود و اینکه از جلوی چشم یون سو رد شده بود فقط به این معنی بود که میخواسته تهیونگو از دست اون "هیولای جنگی" نجات بده ، میدونست اگه از جلوی یون سو رد بشه حتما اون بیخیال ته میشه و میچسبه به خودش.از نظر خودش اینطور بود که*من یه بار دیگه هم فرشته نجات تهیونگ شدم *
_خانم ریم لطفا بیخیالم شو اصلا حوصلتو ندارم
یون سو با شنیدن این حرف مثل همه وقتایی که یونگی دلشو میشکست لباش لرزید و با صدایی که سعی میکرد نلرزه گفت
_اصلا من باهات هیچکاری ندارم!
یونگی هم مث همیشه لبشو کج کرد و بی عتنا سمت در رفت وخارج شد
+++
وقتی به اتاق ضبط رسید یادش افتاد که باید با یونگی رو صحنه همچیزو تست میکرد و از بی حواسی خودش با کف دست به پیشونیش کوبید
*انقدر حواسم به فرار از دست یون سو بود به کل فراموش کردم ،حتما زیاد دور نیست *
موبایلشو توی دستش گرفت و با پیدا کردن شماره یونگی بهش زنگ زد که بعد از چنتا بوق جواب داد
_نمیخواد تشکر کنی ،من برات کاری نکردم
_هیونگ!...من اصلا نمیخواستم تش...البته الان باید تشکر کنم ولی برای این زنگ نزدم
_زود حرفتو بزن میخوام رانندگی کنم نمیتونم با موبایل صحبت کنم.
_عاااااا هیونگ دیشب نتونستم بهت مسیج بدم ولی خب الان باید بیایی بریم رو صحنه که اجرا و خوندن بچه ها رو چک کنیم ،بلاخره تو تولید کنندمونی نظرت مهمه
_حوصله ندارم
_هیونگ !!!یعنی چی؟ ما به کامبک نزدیکیم و تو نمیخوای بیایی چک کنی؟ واقعا؟
YOU ARE READING
Death song
Fanfictionمیتونست همچی برات مثل اون روزای اول باشه ، اما من همچیو خراب کردمو شدم اینی که الان میبینی ؛ به روم نمیاری اما ازم ترسیدی ، تنها دلیلی که نرفتی علاقه ی احمقانه ای بود که وادارت کرده همه جوره قبولم کنی نه؟ Genre : romance, dram, intrology, Psychology...