secret crime part 2

1K 22 3
                                    

وقتی از بیهوشی در اومدیم :
من : ما کجاییم؟😣چقدر سرم درد میکنه !
ساندرا :😴(هنوز بیهوش)
من : ساندرا پاشو باید بریم 😖
یکم به دور و برم نگاه کردم به نظرم توی اتاق پذیرایی بودیم....خونه مجللی بود .
رفتم در هارو چک کنم ببینم بازن یا نه ولی نبودن .
یکم اطراف و گشتم ، نمیشد فرار کرد .
صدای تق تق کفش روی پارکت شنیده میشد.
یه نفر داشت میومد سمت ما
سریع ساندرا و پا کردم که اگه موقعیت بدی شد خواب نباشه و بتونیم خودمون و نجات بدیم .

یه نفر داشت میومد سمت ما سریع ساندرا و پا کردم که اگه موقعیت بدی شد خواب نباشه و بتونیم خودمون و نجات بدیم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

در باز شد و یه نفر با یه حوله دور گردن اومد داخل اتاق پذیرایی....
مردک روانی (😐سم) بود....
سم : اوه بیدار شدید ؟
من : هوی مارو کجا اوردی😐🤨
سم : اوردمتون خونه خودم😎
من : واسه چی ؟😐
سم : یعنی خودت نمیدونی ؟ دوتا خانوم خوشگل و تک و تنها و تو خونه خودم واسه چی میخوام ؟😈
ساندرا :واسه بردگی ؟🤤از اون آدم هایی هستی که صد تا خدمت کار دارن مارو میخوای چیکار  .(با یه حالت هنوز بیدار نشده و حالی بی حالی )
من و سم :🤦🏻‍♂️🤦🏻‍♀️
سم اول اون هودی ای که دستش بود و میپوشه...
بعد میره میشینه رو پله هایی که به سمت یه در میرفت...روبه روی ما .
چکش کرده بودم ، قفل بود😑.

ساندرا : از این زاویه جذاب تره 🤨🤣من  : ببند در چاهو😑من رو به سم : چرا نمیزاری بریم ؟ با ما اصلا چیکار داریم ؟موبایل هامون کجاست میخوام زنگ بزنم؟ چقدر پول میخوای بگو من بهت میدم؟سم یه پوزخند میزنه :_ از اون دوستت بیشتر خوشم میاد(ساندرا+)تو خیلی ...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

ساندرا : از این زاویه جذاب تره 🤨🤣
من  : ببند در چاهو😑
من رو به سم : چرا نمیزاری بریم ؟ با ما اصلا چیکار داریم ؟موبایل هامون کجاست میخوام زنگ بزنم؟ چقدر پول میخوای بگو من بهت میدم؟
سم یه پوزخند میزنه :
_ از اون دوستت بیشتر خوشم میاد(ساندرا+)تو خیلی سوال میپرسی...

ساندرا : از این زاویه جذاب تره 🤨🤣من  : ببند در چاهو😑من رو به سم : چرا نمیزاری بریم ؟ با ما اصلا چیکار داریم ؟موبایل هامون کجاست میخوام زنگ بزنم؟ چقدر پول میخوای بگو من بهت میدم؟سم یه پوزخند میزنه :_ از اون دوستت بیشتر خوشم میاد(ساندرا+)تو خیلی ...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

سم : ببین نه احتیاج به پول تو دارم نه میزارم بیرید.  فکر بیرون رفتن و از سرتون بندازید دور. هرکی میاد اینجا رفتنش با منه  ، نه دست خودشه نه کس دیگه
سم در ادامه : 😏ولی در کل واقعا از این دختره خوشم اومد(به ساندرا اشاره میکنه)
ساندرا :😬😁!!
در همون حال من :
"در حال کشیدن دستگیره ی در"
_ چرا این دستگیره ی مادر به خطایه😡....(سانسور)بوقققققق🚫🚫باز نمیشه ؟
سم و ساندرا :😐؟
من : همین الان اون مردک روانی ازش اومد داخل😫
سم : زیاد تلاش نکن از پشت خدمتکارا قفل کردن.
من هنوز در حال کشیدن دستگیره : پس میشکنمش 😡😡
در همون حال که داشتم میکشیدم دستگیره و قفلشو  از پشت یه خدمتکار باز میکنه که باعث با شتاب افتادن من روی زمین میشه.
خدمتکار میاد داخل :
خدمتکار : 💁🏻‍♀️قربان مهمان برایتان اومده.
سم :  کی هست😑؟
خدمتکار : جناب نیک💁🏻‍♀️
سم : نیک🤔....
یکدفعه یه فکری به ذهن مردک روانی میزنه 😯💡...
سم یه نگاه به من  میکنه :😈😈
من : هوی چته😐
سم : همینجا باشید من الان میام . خدمتکارا مراقبشون باشید مخصوصا اون دختره خیلی یه دنده هست 😎(اشاره به من)
من :🤨من یه دنده ام یا تویی که نمیزاری بریم ؟

                              ***
سم در ادامه میره تو اون یکی اتاقی که ازش خدمتکار اومد داخل‌...

پایان پارت ۲ ⌫

𝚜𝚎𝚌𝚛𝚎𝚝 𝚌𝚛𝚒𝚖𝚎Where stories live. Discover now