چپتر2 : پیوند تخم2

426 139 9
                                    


چیزی که "اولین خون" نامیده میشه یک عامل خیلی مهم در به وجود اومدن پیوندهاست؛ مخصوصا در مورد مخلوقاتی که به قلمرو های بالاتر تعلق دارن. برعکس  قلمرو انسانی که یک مرد و زن به طور عادی میتونن زندگی درست کنن، مخلوقات قلمرو های بالاتر این توانایی رو هم دارن که بچه های خودشون رو بدون اینکه جفت گیری‌ای انجام بدن،  به وجود بیارن . تنها چیزی که اونا نیاز دارن میل به تکثیر کردنه  . و معمولا تخم هاشون حاوی جنینی هست که از عروقشون به وجود میارن.

هرچند همه ی تخم ها باز نمیشن . مخلوقاتی مثل امپراتور بزرگ اژدها  که عالی ترین خدا در بالاترین قلمرو فقط میتونه یک تخم  در هر هزار سال بذاره . و اون تخم به راحتی باز نمیشه.  بخاطر بالا بودن سطح بالای روحی و خط خونیش  باید شرایط لازم رو برای تولدش داشته باشد. 

یکی از این احتیاجات اینه که باید یک پیوند خونی با یک جادوگر انجام شه. نه فقط یک جادوگر معمولی . اون جادوگر باید حداقل در سطح آسمونی باشه تا اون مخلوق رو بیدار کنه. هر سطح پایین تری فقط باعث بدبختی و مصیبت میشه چرا که اون تخم مدام نیروی  معنوی رو میخوره تا موقعی که هیچ چیزی باقی نمونه . اگه هم کافی نباشه،  تخم به خوابیدن ادامه میده تا موقعی که یه پیوند خونی دیگه پیدا کنه . 

فقط لانگ یوان بدبخته که از همه ی اینا بی خبر بود  و اینکه تونست  پیوند خونی رو با موفقیت انجام بده. 

پنج سال پیش که امپراتور بزرگ اژدها تخم گذاشت، طبق معمول برای تامین احتیاجات تخم، اون رو به قلمرو ی انسانی فرستاد . بعد پنج امپراتوری اصلی برای تصاحب این تخم جذاب با هم جنگیدن.

از اونجایی که قدرت یک امپراتور اژدها خیلی زیاده، همه میخواستن اون رو به دست بیارن . پنج  امپراتوری هر کدوم قدرت هایی سیاسی داشتن که هرکدوم راه خودشون رو برای در راس بودن داشتن. در واقع همشون در یک سطح بودن و هیچکدوم بالاتر نبود. اگه کسی از این قدرت ها حمایت یک امپراطور رو هم داشته باشه به راحتی میشه تصور کرد که دنیا چطور عوض میشه.

تخم رو فرقه یینگ‌لان گیر آوردن که جزوی از امپراطوری چیان بودن.خبر ورود تخم به گوش همه فرقه ها حتی اقلیت ها و فرقه های مستقل هم رسید که فرقه یینگ لان تخم رو از لونه اش برداشته تا به بانوشون تقدیم کنن.

و درست همین موقع بود که لانگ یوآن از قرن 21 به این جهان تناسخ کرد.

محفظه شیشه ای تا جایی که کاملا از دید مردم دور بشه به پرواز در آسمون ادامه داد تا غروب که روی زمین نرمی فرود اومد. برگ شاخه ها جلوی سقوطشون رو گرفت و جسم روی اونا لغزید. لانگ یوان که به خاطر این سفر احساس تهوع داشت وسط راه خوابید و روز بعد که بالاخره محفظه شیشه ای روی زمین بود از خواب بیدار شد.

املت that day i found the strangest egg(روزی که عجیب ترین تخم رو پیدا کردم)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt