چشماش باز شد و به محض هوشیار شدن سوزش سوزن رو توی رگگردنش حس کرد
سرشو عقب پرت کردو و به سقف خیره شد
و با بیرون اومدن سوزن هیسی کشید و به سوزی خیره شد
سوزی که دیگه لبخندی نمیزد..
سوزی عقب رفت نفس عمیقی کشید و سرنگ توی جعبه وسایلش گزاشت
چهرش نگران بود..و جنی هم اینو فهمید
میدونست چه بلایی قراره سرش بیاد
اما دیگه مهم نبود
تمام این تلاشهاش فقط برای یک نفر بود
و اگه اون یک نفر هم قرار بود نباشه..
این تلاش ها چه ثمره ای براش داشت؟شخص قد بلندی وارد اتاق شد..
اتاق تاریک بود و وقتی که اون شخص اومد و رو به روی صندلی جنی نشست فهمید که کیه
تهیونگ!
به خودش خیره شد که دست هاش با طناب دور صندلی بسته شده بودند
اما دیگه خبری از اون دسبندهای فلزی نبود..
دستبندهای تیزی که با هر تکون گوشتتو پاره میکردند
تلاشی نکرد که درشون بیاره..
با اینکه میدونست ، میتونست این کارو بعد چند دقیقه انجام بدهو بعد به سوزی خیره شد که نگاه نگرانش رو یک بار دیگه به جنی و تهیونگ انداخت و از در خارج شد
و بعد
به چشمای سیاه تهیونگ خیره شد
لب هایی که دیگه اون لبخند کج روش قرار نداشتند
چهره ی بی روح
ابروهای در هم رفته
و دستهایی که هر ان ممکن بود گلوی جنی رو پاره کننجنی عکس العملی به چهرش نشون نداد..
اگه بحث ، بحث جی -اون بود..
گریه میکرد
زجه میزد
و التماسش میکرد که عصبانی تر از الانش نشه
اما تنها کاری که کرد این بود که.."متاسفم"
جنی آروم گفت و سرش رو پایین انداخت
چیزی نشنید
سکوت
سکوت
سکوت
جنی سرش رو بالا اورد
و تهیونگ همون طور خشمگین بهش زل زده بود
جنی باز سرش رو پایین انداخت
سکوت بینشون خیلی وحشتناک بود و با گزشتن هر ثانیه بیشتر جنی و میترسوند"میدونی کسایی که اون بیرونن دارن به چی فکر میکنن؟"
"که من قراره بمیرم درسته؟"
جنی همونطور که سرش پایین بود زمزمه کرد
صدای خنده ریز تهیونگ اومد و هرچقدر که میگذشت صدای خندش بلندتر میشد"مرگ؟من هیچوقت کسیو نمیکشم بیب"
تهیونگ زمزمه کرد و سمتش خم شد"اونا فکر میکنن که دستات و پاهات قراره توسط من قطع شن
زبونت و از دهنت بیرون بیارم و دندوناتو بکشم
تا تنها کاری که بتونی بکنی ناله کردن زیر بقیه باشه
و تنها اسمت..عروسک جنسی باشه..
میفهمی که چی میگم..
هوم؟"
پلک های جنی شل شد و اب دهنش خشک شد..
ابروهاش به حالت غمگین خم برداشتند و قلبش از ترس تند میزد
YOU ARE READING
爱𝖱𝖾𝖽𝖨𝗇𝗄
Actionبعضی وقت ها دروغ امن تر از حقیقته.. - جوهر قرمز '𝐎𝐧𝐥𝐲 𝐚 𝐦𝐨𝐧𝐬𝐭𝐞𝐫 𝐜𝐚𝐧 𝐝𝐞𝐬𝐭𝐫𝐨𝐲 𝐚 𝐦𝐨𝐧𝐬𝐭𝐞𝐫' 𝖂𝖗𝖎𝖙𝖊𝖗 : 𝖕𝖎𝖓𝖐𝖉𝖗𝖆𝖌𝖔𝖓 language:𝐏𝐞𝐫𝐬𝐢𝐚𝐧 sexual orientation:𝐒𝐭𝐫𝐚𝐢𝐠𝐡𝐭 please share it to your friends" Ra...