PART EIGHTEEN | even if its fake

418 65 37
                                    

رو پشت سرش بست و به محض بسته شدن صدای کشیده ای از خودش در آورد و قفل شد

Oops! Questa immagine non segue le nostre linee guida sui contenuti. Per continuare la pubblicazione, provare a rimuoverlo o caricare un altro.

رو پشت سرش بست و به محض بسته شدن صدای کشیده ای از خودش در آورد و قفل شد

چشمای بی حال و پف کردش رو به زمین دوخت و با قدمهای آروم سمت سالن تمرین رفت

قبل اینکه زیاد از اتاقش دور بشه صدای سوزی رو شنید و برگشت

به خیره شد که با سینی غذا و شیشه ی کوچیکی که از محلول سبز رنگ داروش پر شده بود ایستاده بود

لب هاش رو تر کرد و نگاهش رو برگردوند و با ادامه دادن به راهش‌ بهش فهموند که گشنش نیست
"جنی؟صبر کن امروز نباید تمرین کنی"

ثر جاش ایستاد و با کلافگی نفس عمیقی کشید..

برگشت و اینبار سمت اتاقش قدم برداشت

"وارد اتاقت نشو ، باید جای دیگه ای بری و قبلش باید غذات رو بخوری"

جنی نگاهش رو به غذای هوس بر انگیزی که توی سینی بود داد و بعد نگاهش رو به سوزی داد
"کای بهم گفت نیازی نیست تا دوباره سونگیونو ملاقات کنم"

"درست گفت"

سوزی گفت و با دست ازادش کارتی که حکم کلید اتاق جنیو داشت رو روی اسکنر کوچیکی که کنار دستگیره در بود کشید

در باز شد و سوزی زودتر وارد شد

جنی دنبالش رفت و روی تخت نشست

سوزی غذا رو روی پاتختی کوچیک کنار تخت گزاشت و دسته مشمایی که دور مچش حلقه کرده بود رو از مچش بیرون اورد و کنار جنی روی تخت نشست

جنی خم شد و سینی غذا رو از روی میز به روی رون هاش منتقل کرد و مشغول خوردن شد

سوزی به لباس سرمه ای رنگی که با نگین طراحی شده بود و با هر تکون حتی زیر نور خفیف اتاق میدرخشید خیره شد
"باید اینو بپوشی"

سوزی گفت همونطور که با رضایت به لباس خیره شده بود و بدن خوش فرم جنیو توش تصور میکرد
جنی نگاه بی میلی به لباس کرد و قاشق پر دیگه ای رو وارد دهنش کرد

معلوم نبود اینبار چه اتفاقی منتظرش بود
-
"خودم انجامش میدم"

جنی گفتو رژ زرشکی رنگ رو از دست سوزی گرفت و روی پاهاش ایستاد

爱𝖱𝖾𝖽𝖨𝗇𝗄Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora