رو پشت سرش بست و به محض بسته شدن صدای کشیده ای از خودش در آورد و قفل شد
چشمای بی حال و پف کردش رو به زمین دوخت و با قدمهای آروم سمت سالن تمرین رفت
قبل اینکه زیاد از اتاقش دور بشه صدای سوزی رو شنید و برگشت
به خیره شد که با سینی غذا و شیشه ی کوچیکی که از محلول سبز رنگ داروش پر شده بود ایستاده بود
لب هاش رو تر کرد و نگاهش رو برگردوند و با ادامه دادن به راهش بهش فهموند که گشنش نیست
"جنی؟صبر کن امروز نباید تمرین کنی"ثر جاش ایستاد و با کلافگی نفس عمیقی کشید..
برگشت و اینبار سمت اتاقش قدم برداشت
"وارد اتاقت نشو ، باید جای دیگه ای بری و قبلش باید غذات رو بخوری"
جنی نگاهش رو به غذای هوس بر انگیزی که توی سینی بود داد و بعد نگاهش رو به سوزی داد
"کای بهم گفت نیازی نیست تا دوباره سونگیونو ملاقات کنم""درست گفت"
سوزی گفت و با دست ازادش کارتی که حکم کلید اتاق جنیو داشت رو روی اسکنر کوچیکی که کنار دستگیره در بود کشید
در باز شد و سوزی زودتر وارد شد
جنی دنبالش رفت و روی تخت نشست
سوزی غذا رو روی پاتختی کوچیک کنار تخت گزاشت و دسته مشمایی که دور مچش حلقه کرده بود رو از مچش بیرون اورد و کنار جنی روی تخت نشست
جنی خم شد و سینی غذا رو از روی میز به روی رون هاش منتقل کرد و مشغول خوردن شد
سوزی به لباس سرمه ای رنگی که با نگین طراحی شده بود و با هر تکون حتی زیر نور خفیف اتاق میدرخشید خیره شد
"باید اینو بپوشی"سوزی گفت همونطور که با رضایت به لباس خیره شده بود و بدن خوش فرم جنیو توش تصور میکرد
جنی نگاه بی میلی به لباس کرد و قاشق پر دیگه ای رو وارد دهنش کردمعلوم نبود اینبار چه اتفاقی منتظرش بود
-
"خودم انجامش میدم"جنی گفتو رژ زرشکی رنگ رو از دست سوزی گرفت و روی پاهاش ایستاد
STAI LEGGENDO
爱𝖱𝖾𝖽𝖨𝗇𝗄
Azioneبعضی وقت ها دروغ امن تر از حقیقته.. - جوهر قرمز '𝐎𝐧𝐥𝐲 𝐚 𝐦𝐨𝐧𝐬𝐭𝐞𝐫 𝐜𝐚𝐧 𝐝𝐞𝐬𝐭𝐫𝐨𝐲 𝐚 𝐦𝐨𝐧𝐬𝐭𝐞𝐫' 𝖂𝖗𝖎𝖙𝖊𝖗 : 𝖕𝖎𝖓𝖐𝖉𝖗𝖆𝖌𝖔𝖓 language:𝐏𝐞𝐫𝐬𝐢𝐚𝐧 sexual orientation:𝐒𝐭𝐫𝐚𝐢𝐠𝐡𝐭 please share it to your friends" Ra...