part 1

4.5K 491 35
                                    

زندگی سکسی خوبی نداشت..
اون یه ساب بود و استاندارد های دام ها برا انتخاب ساب با شکل فیزیکیه اون جور در نمیومد، همه ی دام ها صورت بیبی فیس و بدن ظریف و همینطور پوست سفیدی میخواستن که کبودی رو به وضوح نشون بده..
جونگین دوس داشت برخلاف کار روزمرش که جق زدن با پورن بود روی زانوهاش بشینه و تمام روز برای ددیش ساک بزنه!
دوست داشت با مایع دیک تحریک شده ی ددیش سیرآب بشه و گرمایه اون ماده رو داختش خودش حس کنه دوست داشت از شدت لذت و دردی که موقع تحقیر شدن از طرف ددی بهش وارد میشه گریه کنه..
اما همه ی اینا فقط در حصار دوست داشتن های کای قرار داشت. اون بی تجربه بود و این صحنه هارو گاهی از نزدیک تویه بار و گاهی از پشت شیشه ی فاکی لبتاب دیده بود..

از بار خارج شد و تلو تلو کنان به سمت جلو حرکت کرد هیچ درکی از موقعیت نداشت و فقط تصویر های اشنارو دنبال میکرد.
امروز هم هیچ کسی بهش درخواست نداده بود...
تو دلش به سمت آسمون فاک گرفت، چه خدایی که به لذت بردن بندشم توجه نمیکرد؟!
مهتویات معدش برای دومین بار بالا اومد و توی جوب خالی شد. بدون اینکه به رو به روش نگاه کنه بلند شد وبا جسمی برخورد کرد چند قدم عقب رفت.

و چشماشو با دستاش مالید تا از تار بودن چشماش کم شه، مردی که روبه روش بود رو میشناخت یکی از دام های معروف بود اون لعنتی حتی با نگاهش ساب هاشو سخت میکرد!
سرگردون به چشماش نگاه کرد و با نگاه خیره و تحقیر امیزش طاقت نیاورد سرشو پایین انداخت و این حرکت باعث ایجاد شدن نیشخندی در صورت مرد جذاب روبه روش شد، دست مرد بالا اومد و روی سرش نشست و بینه موهاش تکونی خورد و همزمان گفت
_سگ کوچولو صاحابت کجاس؟ بدون اون تو خیابون راه نیوفت خطرناکه!
ناخوداگاه با لب های اویزون شده زمزمه کرد
_صاحابم کجا بود؟

نگاه مرد روی حالت صورتش زوم بود، اون زمزمه اون وقت شب به اندازه ای بلند بود که گوشای تیز سهون متوجهش بشه.
نگاهش تغییر کرد و پرسید
_اسمت چیه؟
_کای
_برام ساک بزن!
با لحن دستورش ای گفت و منتظر بهم خیره شد.
لعنتی حتی با شنیدن یه جمله سفت شدمو حس میکردم
اینکه وسط خیابون براش ساک بزنمو اون جسم سخت راه تنفسمو ببنده و با دیکش خفم کنه خیلی کثیف و تحریک کندده بنظر میرسید و این وسط تنها چیزی که اهمیت نداشت رد شدن کسی از خیابون بود..
نمیتونستم بشینم چون قد بلندی داشت، پس روی زانوهام ایستادم و دستمو حرکت دادم دست چپمو بین قسمت رون و بدنش گذاشتم و دست راستمو از روی شلوار روی عضوش گذاشتم...
فاعک از روی شلوارم بزرگیش حس میشد...
سگک کمربند و ازاد کردم و بعد باز کردن دکمه و زیپ دیک تحریک شد ازاد شد و درست روی لبای نیمه بازم فرود اومد..
داغی ای که روی لبم حس کردم ضربان قلبمو بالا برد
همونطور که تو فیلما دیده بودم زبونمو روی دندونای پایینم گذاشتم و تا جایی که میتونستم دهنمو باز کردم و سعی کردم اون دیک بزرگو تو دهنم جا بدم تا الان هیچ مشکلی نبود و تقریبا از پسش براومده بودم و لی با گرفته شدن گردنم و جلو کشیده شدن ناگهانی سرم به صورتش نگاه کردم به چشمای خمار و پوزخندی که بی نهایت به صورتش میومد بهم نگاه میکرد حرارت بدنم بیش از اندازه بالا رفته بود و مطمئنا گونه و گوشام سرخ شده بود..
قطرات ریز عرقو روی پیشونیم حس میکردم..
سرمو نگه داشته بود و دیکشو تو دهنم میکوبید و به ته گلوم ضربه میزد اب دهنم از کناره های دهنم بیرون میزد و اولین بار بود همچین حسی رو داشته حس کنترل شدن، حسی که ارزوشو داشتم برای اینکه رضایتو تو چشماش ببینم هر کاری میکردم..

ضربه ی محکم دیگه که و توقف..
راه تنفسم بسته شده بود و از شدت لذت اشک میریختم دیکم در حال انفجار بود و برای توجه التماس میکرد و با توجه نکردن بهش درد و لذت بیشتر بهم وارد میشد عقلی برام نمونده بود مثل هرزه ای که قلبش برای هر مشتریه تازه اش میکوبید..
تحملم تموم شده بود و صورت از کمبود اکسیژن سرخ به طور غیر ارادی مثل یک سگ خودمو به ساق پاش میمالوندمتا کمی توجهشو به دیک بیچاره ام جمع کنم تویه خلسه ای غرق شده بودم و میتونستم با رضایت کامل در همین لحظه بمیرم دستشو دور گردنم شل کرد و اکسیژن و بلعیدم.
_این آبنبات برای توعه بیبی! مکش بزن..
اول لیسی به کلاهکش زدم و بعد مکش زدم که با فشار توی دهنم خالی شد..
وضعیت چندان جالبی نبود کامش روی صورتم پاشیده شده بود و چونم از اب دهانم خیس بود پریکام ازم چکه میکرد و قسمت جلویی شلوارم کامل خیس بود و هنوز برای توجه التماس میرد و نور زرد چراغ خیابون از بالا روم میتابید و همه چیز رو مثل یک تابلوی هنری برای دام جذاب روبه روم به نمایش میزاشت دستشو بین موهام لغزوند
_سگ خوب، کارتو خوب انجام دادی!
میتونم بهت هدیه بدم بیبی..
کفش براق سیاهش جلوی چشمای تشنه و خمارم بالا اومدو روی دیکه حساس شدم نشست و باعث نالیدنم شد خودمو بیشتر به پاها
ش چسبوندم و با چشای خمال به صورتش نگاه کردم که همه ی حرکاتمو زیر نظر گرفته بود.
زیادی تحریک شده بودمو با فشار توی شلوارم ارضا شدم. روی زانوهام افتادم و با دیدن خیسیه کفشش صورتمو جلو بردم وکاممو از روش لیس زدم که صدای خنده ی تو گلویی دام رو شنیدم.

~~~~~~~~●~~~~~~~~●~~~~~~~~~●~~~~~~

چند روزی از اون شب میگذشت و من ناخوداگاه به اون دام باتجربه فکر میکردم..
از اون شب نه با پورن نه با رفتن به بار و سکس زنده دیدن نمیتونستم ارضاشم انگار دیکم طلسم شده بود دوست داشتم بازم اونو ببینم دوست داشتم دوباره براش ساک بزنم یا حتی پاهامو با سخاوتمندی براش باز کنم اما حتی بار هم نمیومد...

_کااااااااای بیا پایین نباید انقدر تو اتاق بمونی....

با صدای مامانم هوفی کشیدم و با لبو لوچه آویزون به در اتاق نگاه کردم، یکی از سهامدارای بزرگ شرکت پدرم که خیلی براش اهمیت داشت به درخواست پدرم شام رو با ما میخوردن و من بهشون گفتم اهمیتی به من ندن و تظاهر کنن من تو خونه نیستم اما...
لباس تمیز تری پوشیدمو سعی کردم فکر کردن به پرت کردن خودم از پنجره رو دور بریزم...
از پله ها پایین اومدم و خودمو تو جلد پسر خوب بودن رها کردم، به سمت اتاق پذیرایی رفتم حتما سر میز شام بود صدای قاشق و چنگال ها کمی محو به گوشم میرسید، در و باز کردم و بدون نگاه کردن به مهمون تعظیم کردم، سلامی گفتم و سر میز جایه همیشگی سمت راست صندلی پدرم نشستم.
کنجکاوی ای برا دیدن و شناختن اون شخص نداشتم پس بیخیا به خوردنم ادامه دادم تنها چیزی که این وسط غذا رو زهر مارم میکرد دست های سفید و کشیده ی اون شخص بود! اون دستا به صورت درد آوری اشنا بودن و ضربان قلبمو بالا میبردن..

بلاخره جرعت کردم و بهش نگاه کردم
غذا تو گلوم پرید و پشت سر هم صرفه میکردم بهم لیوان ابی داد که با دستای لرزونم گرفتمش با زیر لب فاکی زمزمه کردم.
البته خودم فکر میکنم زمزمه بود وگرنه پوزخند سهون و چش و ابرو اومدن پدر مادر همچین چیزی نشون نمیداد. محض رضای فاک اون اینجا توی خونه ی ما چیکار میکرد؟؟؟؟؟!



سلام پرنسسا ^^
این اولین پارت این فیکه همایتش کنین و ستاره بدین..

I just want your damn penis!Where stories live. Discover now