تهیونگ:
بیبی ، چرا همش پیش استاد جانگی؟دارم کم کم بهش حسودی میکنم:((خوشگل تنگ:
تو نباید حسودی کنی ، اون هیونگمه.تهیونگ:
اوه تو داری عین یه بیبی خوب توضیح میدی که کسی که باهاش بودی کیه تا ددیت عصبی نشه؟:]خوشگل تنگ:
توهم نزن:/تهیونگ:
*مثلا باور کردم که قصدت این نبوده*خوشگل تنگ:
:|تهیونگ:
فردا تعطیله ، من چطوری بیبیمو ببینم؟:(خوشگل تنگ:
تو مجبور نیستی منو ببینی.تهیونگ:
هستم ، قلبم و صد البته بچت* مجبورم میکنن.(یادتونه تو پارتای قبل مست بود ب دیکش میگفت ته کوچولو و مامانش بوتی کوک؟😂دیکشو میگه)
خوشگل تنگ:
منحرف.تهیونگ:
ردش نمیکنم ، عزیزم.خوشگل تنگ:
هوووم.تهیونگ:
امروز تو مود خوبی هستی:)خوشگل تنگ:
آره چون با هیونگم صحبت کردم.تهیونگ:
دیگه واقعا حسودیم شد ، کوکی:(خوشگل تنگ:
نشه.تهیونگ:
میگم ..میشه بغلت کنم؟خوشگل تنگ:
ولی الان من خونهام.تهیونگ:
آدرس بدی بیام دنبالت.خوشگل تنگ:
واقعا میخوای از بالا شهر پاشی بیای پایین شهر فقط بغلم کنی؟😐تهیونگ:
آره عزیزم~تهیونگ:
میارمت خونه ی خودم ، به هر حال خونه ی آینده ی تو هم هستಥ⌣ಥخوشگل تنگ:
واو..تهیونگ:
آدرس میدی؟خوشگل تنگ:
شاید فرداتهیونگ:
اگه فردا باشه بجز بغل باید بزاری گونه ات هم ببوسم.خوشگل تنگ:
سو استفاده گر😐تهیونگ:
من فقط کوکیمو میخوام:(خوشگل تنگ:
اوه شت ، فعلا باید برم.تهیونگ:
کجا؟!تهیونگ:
کوکی؟تهیونگ:
کوک چرا جواب نمیدی؟تهیونگ:
هی جونگوک؟!
YOU ARE READING
🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌
Fanfiction[به من نگاه نکن] -:میشه انقدر بهم زل نزنی؟ تهیونگ: خب متاسفم چون باید بگم نمیشه ، تو زیادی خوشگلی. جونگ کوک پسر ساکت دانشگاه که خیلیا روش کراش دارن و منظور از خیلیا ، تهیونگی که هر روز نگاهش میکنه هم هست. _____ Couple:VKOOK