وقتی تهیون رفت-در واقع تهیونگ با لگد بیرونش کرد-تنها شدن.
″خب بیبی...میدونی الان چی میشه؟″
تهیونگ با لحن ترسناکی گفت و جلو اومد.′باکرگی بدبختم...′
جونگ کوک فکر کرد و به تابلوی زیبای روی دیوار خیره شد.″آ-آره...م-ممن مییرم خون-خونه″
جونگ کوک گفت و سمت کاپشنش که روی مبل بود ، رفت.تهیونگ بی هیچ حرفی بهش خیره بود ، وقتی کاپشنش رو پوشید و سمت در رفت هم چیزی نگفت.
جونگ کوک دستگیره ی در رو کشید.
باز نشد.دوباره امتحان کرد ، نشد.
″در قفله بیب ، تلاش نکن″
تهیونگ گفت و سمت جونگ کوک اومد و بلندش کرد.
جونگ کوک داد زد″چی-چیییکار مییکننییی؟؟؟″″هیش...بیب اذیتت نمیکنم ، میخوام یکم باهات صحبت کنم″
تهیونگ گفت و جونگ کوک رو روی مبل گذاشت و خودش هم جلوش نشست.″را-راججب چی؟″
جونگ کوک لبشو گزید و پرسید.″واقعا..حسی بهم نداری؟″
تهیونگ با لحن مظلومی پرسید.حسی بهش نداشت؟داشت؟نمیدونست.
اون باهاش همیشه خوب بود..اون دوستش داشت...اون مراقبش بود...حسی بهش نداشت؟
کیو گول میزد؟اونم بهش بی حس نبود.تهیونگ آهی کشید:″فکر کنم جوابت ندارم باشه...پس..خودم میرسونمت خونت″
و خواست بلند شه که..جونگ کوک دستش رو گرفت و کشیدش سمت خودش.
لباشو روی لب تهیونگ گذاشت و مک آرومی بهش زد.
جرعت حرف زدن راجبش نداشت ولی میتونست با عمل نشونش بده دیگه؟سریع ازش جدا شد و صورتش رو با دستاش پوشوند.
تهیونگ بهت زده بهش نگاه میکرد ، الان بوسیده بودش؟
یعنی آره؟یعنی دوستش داشت؟!″ک-کوکی؟″
آروم گفت.جونگ کوک نفس لرزونی کشید و صورتش رو بیشتر پوشوند.
تهیونگ هولش داد روی مبل و روش اومد.
دستاشو کنار زد و کاری که جونگ کوک شروع کرده بود رو ادامه داد.مک محکمی به لب بالایی جونگ کوک زد و دستش رو لای موهای فندقی و نرمش کشید.
بعد از چند لحظه ، هردو نفس نفس میزدن.
″دوستت دارم..دوستت دارم″
تهیونگ زیر لب میگفت و همه جای صورت جونگ کوک رو میبوسید.″ت-تههه″
جونگ کوک بین اون بوسه های شلخته ای که روی صورتش میومدن ، گفت.″جونم؟″
تهیونگ گفت و از روش بلند شد.جونگ کوک چیزی نگفت..چیزی نداشت بگه.
تهیونگ هنوز باورش نمیشد ، انتظار داشت وقتی از جونگ کوک میپرسه ، جوابش چندتا فحش باشه.لحن تهیونگ عوض شد:″راستی..از الان رسما دوست پسرتم″
جونگ کوک چشم غره ای رفت و تهیونگ ریز خندید.
واسه اسمات زوده۱:
هع هع هع هع..*خنده شیطانی اسهال*با تشکر از emina_040602 عیزم واسه کاور فیک~
YOU ARE READING
🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌
Fanfiction[به من نگاه نکن] -:میشه انقدر بهم زل نزنی؟ تهیونگ: خب متاسفم چون باید بگم نمیشه ، تو زیادی خوشگلی. جونگ کوک پسر ساکت دانشگاه که خیلیا روش کراش دارن و منظور از خیلیا ، تهیونگی که هر روز نگاهش میکنه هم هست. _____ Couple:VKOOK