بیبی بانی:
ددی!ددی ته:
ودف..مگه حموم نیستی؟چرا گوشی بردی؟:/بیبی بانی:
اوووممم..همینجوری ، ددی.ددی ته:
چرا ددی صدام میکنی؟تو حموم مواد گذاشتن؟مشروب؟بیبی بانی:
نه ددی ، من فقط بهت نیاز دارم:)ددی ته:
...میدونی یه دیوار بینمون فاصله اس..؟بیبی بانی:
میدونم ددی.ددی ته:
و میدونی...تهیونگ کوچولو ممکنه بیدار شه؟بیبی بانی:
قصد منم همینه ، ددی💦ددی ته:
...تهیونگخر:
یوووونننننگگگگگیییییییی!!!!!!!!یونگی:
کوووفتتتتتهیونگخر:
جونگ کوک رسما ازم خواست برم بکنمشششششششششششششششش!!!!!یونگی:
...گمشو بکنش...تهیونگخر:
توی حموم دردش میاددد!!یونگی:
زر نزن بچ ، گمشو بکنش:/تهیونگخر:
دردش نیاد؟!یونگی:
میخوای برم امتحانی بکنمش ببینیم دردش میاد یا نه؟تهیونگخر:
...جرعت نکن!یونگی:
گمشو بکنش لعنتی!!تهیونگخر:
میرم میرم...سلام
کم بود ولی بقران بزور نوشتم:′)...امروز خیلی شلوغ بود:′)
ببخشید دیهفردا اسمات داریممممم بهبعیعشخسحسحس
تولد پونه پدسگ مبارک💜
لاویوال💜
بای تا اسمات فردا۱:
YOU ARE READING
🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌
Fanfiction[به من نگاه نکن] -:میشه انقدر بهم زل نزنی؟ تهیونگ: خب متاسفم چون باید بگم نمیشه ، تو زیادی خوشگلی. جونگ کوک پسر ساکت دانشگاه که خیلیا روش کراش دارن و منظور از خیلیا ، تهیونگی که هر روز نگاهش میکنه هم هست. _____ Couple:VKOOK