چانیول فکر میکرد حرکتش خیلی کول و دهن سرویس کن بوده و این طوری خیلییی تمیز حد و مرز نزدیک شدن به شوهر جانش رو به اون یارو نشون داده و الان دیگه باید حساب کار دستش اومده باشه، اما خوب انگار وضعیت یه کم درهم برهم شد، چون بک هنوز با اخم چپ چپ نگاهش میکرد و مرد روبه روشون هم با یه نیشخند و فنجون قهوه ای که گرفته بود جلو دهنش تا مثلا خیلی باحالتر به نظر بیاد، زل زده بود بهشون.
البته چانم کم نیاورد و خیلی شیک و مجلسی پا انداخت رو پاش و یه طوری که مثلا بکهیون رو نمیبینه با پوزخند جذابی نگاه خیره اش رو متقابلا به کیونگسو دوخت.
جو اتاق به حدی معذب کننده و البته خنده دار به نظر میرسید که کیونگسو دوست داشت فنجونش رو روی میز بذاره و بعد از گرفتن شکمش با صدای بلند زیر خنده بزنه، هرچند در نهایت هم همین کار و کرد البته با فاکتور گرفتن خندیدن به زوج روبه روش.
با یه سرفه صداش رو صاف کرد و تلاش کرد لحنش یه کم چانیول رو اذیت کنه "اه بکهیونا هنوز از بوسیده شدن توی جمع خوشت نمیاد؟ همسرت انگار خیلی خوب تو رو نشناخته" و کلمه همسر رو انقدر غلیظ ادا کرد که چان حس کرد اب دهنش پریده تو گلوش.
همین حالا این کوتوله چشم باقالی بهش فهمونده بود که نه تنها با همسر داشتن بکهیون مشکلی نداره که داره براش خط و نشون میکشه که اره من شوهرت و بهتر از خودت میشناسم.
این برای قرمز شدن گوش هاش کافی بود. انقدر که دلش میخواست بلند شه و با پشت دست بکوبه تو دهنش ولی خب بکهیون که همه این مدت داشت با اخم نگاهش میکرد متوجه قرمز شدن گوشهاشم شده بود و خوب میدونست الان همسر عزیزش ممکنه یه دسته گل جدید به اب بده بنابراین فقط دستش رو روی زانوی چانیول که کنارش نشسته بود گذاشت و بعد از کشیدن یه نفس عمیق به سمت کیونگسو برگشت و سعی کرد لبخند مصنوعی مسخره ای روی لبهاش بیاره
"چانیول دوست داره هر بار یه کار متفاوت برام انجام بده مشکلی باهاش ندارم حتی اگر بوسیده شدن توی جمع باشه".
اکی چانیول انتظار شنیدن این حرف رو نداشت. اینکه همسرش ازش دفاع کنه و با حرفش بکوبه تو دهن اون یارو. اصلا همین دیدن جمع شدن نیشخند خودپسندانه از گوشه لبهای قلوه ای روی مخ اون پسره برای اینکه چان توی ماتحتش جشن بگیره کافی بود البته به شرط اینکه ادامه حرف بکهیون رو نمیشنید چون همسر جان فشار انگشتهاش رو روی زانوی بدبختش بیشتر کرد و بعد از اینکه با یکی از اون نگاه هایی که میگفت بریم خونه کشتمت به سمتش برگشته بود گفت
"هرچند ترجیح میدم توی جلسه های کاریم از این کارا نکنه".
بکهیون جلسه کاری و انقدر با غلظت گفت که هم حساب کار دست چانیول بیاد هم کیونگسو....
چون بالافاصله کیونگسو خیلی جدی شروع کرد در مورد پروژه ای که بخاطرش اونجا بود حرف زدن و چانیول هم فهمید همین که بکهیون از پنجره طبقه یازدهم پرتش نکرده پایین خوشحال باشه و ساکت و بی سرو صدا سر جاش بشینه و فقط شنونده بحثشون باشه.
![](https://img.wattpad.com/cover/243965235-288-k394525.jpg)
ESTÁS LEYENDO
my husband is my ex crush[After story]
FanficFull هفت ماه بعد از ازدواج دراماتیک وار زوج بیون و پارک با اومدن یه دوست قدیمی چانیول با یه چالش جدید رو به رو میشه.... توجه مهم: در صورتی که با کاپل بکیول مشکل دارید از خوندن این افتر استوری صرف نظر کنید. After story Baekyeol Chanbaek writer: lily...