موچی امروز بالاخره رنگ موهاشو عوض کرده بود و میخواست موهاشو به دوست جون جونیش نشون بده تا مطمئن بشه که خوشگل شده !خلاصه که به محض اینکه این موضوع یادش اومد جیغ بلندی کشید و دوباره خودشو روی تهیونگ پرت کرد و در حالی که داشت موهاشو تو صورت تهیونگ فرو می کرد تا بتونه خوب ببینتش شروع کرد به سوال پرسیدن !!
× ته تههههه ! ببیییین ! ببین موهامو رنگ کردم ! ددی یونی امروز بالاخره اجازه داد که رنگشون کنم ! چطور شده ته ته ؟ خوب شده ؟ راستشو بگوها ! من یه پسل گندهٔ گنده هستم دیگه کوشولو نیستم ... طاقت شنیدنشو دارم !!!
و با نگرانی به دهن تهیونگ زل زد تا جوابشو بشنوه .
تهیونگ دستشو زیر چونش گذاشت ، چند لحظه مکث کرد و با یه ژست پروفسورانه با دقت به موهای جیمین زل زد . جیمین که کماکان به دهن تهیونگ زل زده بود دید که یه لبخند باکسی کیوت رو لبای تهیونگ ظاهر شد و بعد نوبت جیغ تهیونگ بود که تو خونه بپیچه !
+ چیمی خیلی خوشگل شدی ! چیم چیم شبیه توت فرنگی شدهههه ! (^^)
ته ته دوست داره هر روز یه عالمهههه توت فرنگی بخوره ! حالا میتونه چیم چیمو هم بخورههههه !و با اتمام حرفش خودشو انداخت رو جیمین و شروع کرد به بوس کردن و گاز گرفتنش . جیمین زیر تهیونگ با خنده جیغ جیغ می کرد و ددیشو صدا می کرد تا بیاد نجاتش بده !
ولی جونگکوک و یونگی که بخاطر سر و صدای اون دوتا وروجک خیلی وقت بود به این نتیجه رسیده بودن که نمیتونن تو این شرایط درباره مسائل کاری صحبت کنن ، فقط با لبخند نگاشون میکردن و با شنیدن صدای جیمین تنها ریکشنشون این بود که خنده هاشون از حالت بی صدا در اومد و بلند بلند شروع به خندیدن کردن !
خب اونا دخالتی نکردن چون میدونستن اون دوتا فسقلی از این جوری بازی کردن با هم دیگه واقعا لذت میبرن و همدیگه رو خیلی دوست دارن ! پس تا وقتی که آسیبی بهشون وارد نمیشد ، لازم نبود که ددی ها تو کارشون - در واقع بازیشون - دخالت بکنن ؛ چون در اون صورت با اخم کیوت بیبی هاشون مواجه میشدن (^^)
وقتی که ته ته و چیم چیم دیدن که کوکی رفته و خوراکی آورده ، بالاخره رضایت دادن که همدیگه رو ول کنن و پیش ددی هاشون برن .
تهیونگ صاف رفت رو پای کوکی نشست و جیمین هم مستقیم رفت و کنار میز پر از خوراکی روی زمین نشست ... چیه ؟ چرا اون طوری نگاه میکنین ؟؟واقعا انتظار داشتین چیم چیم از اون خوراکیای خوشمزه خوشمزه دور بشه و بره پیش ددیش ؟؟؟ خب انتظار الکی داشتین (^^) چیمی هیچی رو به اندازهٔ پشمک صورتی دوست نداره (البته الان دیگه خودشم با اون موهای صورتیش شبیه یه نمونه متحرک از اونا شده) خب درسته ددیشو بیشتر از همه چیز دوست داره ولی دلیل نمیشه که بهش بگه !
آخه طوری که اوایل آشناییشون که یونگی فهمیده بود جیمین چقدر پشمک دوست داره شروع کرده بود به حسودی کردن به همهٔ پشمکای صورتی دنیا واقعا بامزه بود . حتی جیمین چندبار با چشای خودش دید که وقتی با هم میرفتن خرید یونگی به پشمکای بیچارهٔ تو قفسه چشم غره میرفت !
خب با این اوصاف هرکی جای جیمین باشه هم ترجیح میده چیزی نگه تا بتونه همیشه از منظرهٔ فوق کیوت حسودی کردن مین یونگی اعظم فیض ببره !
یه عالمه خوراکی روی میز بود و ته ته واقعا گیج شده بود ! نمیدونست کدومو باید ورداره آخه همشون خوشمزه به نظر میرسیدن ! ولی جیمین از همون اول به سمت پشمک صورتی دوست داشتنیش شیرجه زد ! چیمی هیچ وقت به پشمک مورد علاقش خیانت نمیکرد (^^)
تهیونگ بالاخره تصمیم گرفت که اول از همه یکم آجیل بخوره ولی هر کاری کرد دستش به ظرف آجیل نمی رسید پس با لبای برچیده شده به سمت ددیش برگشت و با اشاره به ظرف ازش خواست که بهش یکم آجیل بده .
جونگکوک بعد از اینکه واسه ته ته توی یه پیش دستی یکم آجیل ریخت خواست که مثل همیشه مغزشونو واسش در بیاره ولی تهیونگ گفت که میخواد این بار خودش اونا رو درست کنه .
جونگکوک سری تکون داد و عقب کشید و تهیونگ هم شروع کرد به خوردن . همه چیز خوب بود و همه داشتن در آرامش از خوراکی های روی میز لذت میبردن تا اینکه ته ته تو آجیلش از اون تخمه قرمزا که ددیش تخمه جاپنی صداش میکرد پیدا کرد ولی هر کاری کرد نتونست بازشون کنه ! آخه خیلی خیلی سفت بودن و وقتی هم که ته ته یکم دندوناشو بیشتر فشار میداد خوردِ خاکشیر میشدن و از تو دست تهیونگی سقوط میکردن :(
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
هااای اگورپگوریز 🙂🥰
چطورین ؟ حالتون خوبه ؟؟ لبخند رو لباتون هست ؟؟؟
تک تکتونو یه دنیا دوست دارم 😊💜💜
بیاین بغلم ببینم (っ.❛ ᴗ ❛.)っ
YOU ARE READING
BTS BOOK [oneshots & multishots]
Fanfiction▪️بوکی برای وانشات و مولتی شات از بی تی اس ( بیشتر از کاپل ویکوکه ولی سعی میکنم از بقیه هم بنویسم ) ▪️در این بوک همونطور که از اسمش هم معلومه وان شات و چندشاتی آپ میشه و ژانر اکثرشون هم فلاف و فانتزیه . ❌اگه خوشتون نمیاد یا باهاش مشکل دارین لطفا خ...