سرفه میکند*
هوا واقعا سرد شده.
امروز یکی از داغون ترین جاهای شهر اومدیم تا با چند تا معتاد صحبت کنیم و ببینیم امیدی برای ترک اعتیاد دارن یا نه.سمت پسری که پوکر نگاهش میکند ، خم میشود*:-سلام آقا پسر..چی مصرف میکنید؟
پسرِ پوکر:آقا پسرو کوفت دختره ی زشت...گمشو برو تا تریاکو نکردم تو حلقت.
خنده ی مضطرب:یکم خشن بود ولی مثکه تریاکمیکشن...آقا پسر..امیدی برای این که بتونی ترک کنی داری؟
پسر پوکر:نه
بشکن زدن:یس!ما ریدرای بدبخت هم همینیم...نمیتونیم فیک خوندن رو ترک کنیم!
پسر پوکر:فیک چیه؟
-یه نوع موادِ.
پسر پوکر:از چیا درست میشه؟خوبه؟منم بکشم؟قیمتش چطوریه؟
-مجانیه...مدلای مختلفی داره...مثلا من ویکوک میکشم
پسر پوکر:ویکوک چیع؟
-هیچی ولش کن...برو همون تریاکتو بکش.
پسر پوکر:نه نه بگو!اگه مجانیه منم میخام بکشم!
-شماره کارت میدم صدتومن بزن توضیح بدم۱:
پسر پوکر:کونی!
*سمت دیگه رفتن.پوفی کشیدن و برگشتن سمت دوربین:خب متاسفم برای این...نکته رو گرفتید دیگع؟اعتیاد به فیک عیب نیس!گمشین فیک بخونین و سمت موادای دیگه نرید..ترجیحا ویکوک بخونین...خدافس
شال را در آوردن:پوففف..پسره ی بـــیـــب* چطور جرعت میکنه؟بیشورِ پوکر!
فیلم بردار:نمیخام مزاحم بــیـــب گفتنات بشم ولی دوربین هنو روشنه.
وحشت زده:یا علی!!!خاموشش کن آبرو—
پایان ویدیو
بیب:سانسور
دیدم اینجا اندکی خلوت بود گفتم ی کوفتی بگم بای
YOU ARE READING
یک بدبخت
Short Storyاین فیک یا رمان یا هرچی...اینا نیست. من دیدم خیلی چیزا رو توی مسیج بورد میگم ولی خیلی چیزای فان یا همینطوری روزمره و اتفاقات معمولی رو نمیتونم بگم. این بوک میتونه کمک کنه منو بشناسید؟ شاید بگین مثلا کی هستی که بخوایم بشناسیم. ولی خب آره همینطوریه دی...