The Legacy [L.S] *completed*

Last

میدونم عجیبه ولی این قسمت آخره.

آهنگ more than this از واندی
.
.
.

6سال بعد

دسته گل بزرگ رزهای آبی رو روی قبر گذاشت. هیچوقت رفتنش رو باور نکرد. هنوزم فکر میکنه این یه شوخیه ولی حروف طلایی حک شده روی سنگ مشکی چیز دیگه ای میگفتن.

قطره های اشک شروع به نوازش سنگ زشت و سرد کردن. چشماش رو بست و پرت شد به اتفاقات 4 سال قبل که باعث شدن به اینجا برسه.

.
.
.

بالاخره تموم شد. نه فقط درسش بلکه تونست با کمک وکلای زین همه چیز رو از هری پس بگیره. البته که تونست سهم بیشتری از شرکت بگیره و حالا دیگه هری رئیس نیست.

بعداز دادگاه خون خون هری رو میخورد. یه دعوای حسابی کردن و لویی گفت اگه ریاستش رو میخواد باید برگه های طلاق رو امضا کنه.

خب هریم اون لحظه اینقدر عصبی و احمق شده بود که این کارو بکنه. بدون اینکه به این فکر کنه چقدر عاشق لوییه و بعدش مثل سگ پشیمون میشه برگه هارو امضا کرد.

لویی که فکر نمیکرد هری اینقدر ساده قبول کنه، با حرص و خشم برای هری از زین گفت.

گفت توی این 4سال فقط ادای عاشقارو براش دراورده و با زین توی رابطه بوده، البته نگفت هیچ رابطه ی جنسی ای بینشون نبوده و نگفت زین اینقدر لویی براش مهم بوده که صبر کنه.

هری فقط تونست وسایل رو بشکنه. حتی نمیتونست از شدت خشم داد بزنه. لویی یادش بود وقتی اون عمارت رو ترک کرد هری هنوزم داشت میلرزید.

اولین مقصدش پنت هوس دوست داشتنی زین بود. زین دوست پسر زیباش اونجا منتظرش بود.

اونا تمام شب درباره آینده حرف زدن و موقع خواب زین مثل همیشه فقط بوسه ای به لویی هدیه داد و گفت هنوزم میتونن صبر کنن.

واقعیت این بود که توی تمام این 4سال زین میفهمید لویی چی میخواد. میدونست لویی تا وقتی با هریه نمیتونه رابطه ی کاملی با زین داشته باشه.

زین یادش بود وقتی اونا از ماه عسل برگشتن تا چندوقت لویی توی هپروت بود.

بایت های هری همه جای بدنش پیدا میشد و لویی حتی اونارو کاور نمیکرد.

زین فقط به امید اینکه میتونه اونو تمام و کمال برای خودش بدست بیاره صبر کرد با اینکه خیلی وقتا لویی بود که جلو میومد و کاری میکرد تا زین فقط فرار کنه.

آه پسر بیچاره.

حالا به لطف زین که بازیگر معروفی شده بود، خبر جشن نامزدیشون همه جا پیچیده بود.

حال هری و لیام خوب نبود.

هری بخاطر از دست دادن ساده ی لویی و لیام...