Select All
  • The Melody In Fuss Of Flames
    11.3K 2.8K 55

    *ᴏɴ ɢᴏɪɴɢ*²⁰²² سایه ایی در بردفورد به راه افتاده که زندگی رو از پارگی های کمر زن ها بیرون میکشد. برقرار کردن تعادل بین تعقیب کردن صاحب این سایه با رسیدگی به دو جفت چشم آبی، برای کاراگاه دشوار تر شده. در خانه ایی نو که از ضربان قلبش بنا شده، جانی نو شکل گرفته که بی‌پروایی رو از دل استایلز‌ها ربوده. هر دربه‌دری، مرگ، خ...

    Mature
  • Boy In The Basement [L.S]
    13.7K 2.6K 29

    THRILLER || PSYCHOLOGY / PSYCHOTIC AU - اگر مي‌توانستیم به هم نگاه کنیم، دیگر تعداد ذره‌هاي رنگ چشم‌هایت را از دست نمي‌دادم. اما حالا که نوري نیست؛ احساس وجود "تو"ـي ناشناخته در هواي سنگین زیرزمین، خشم و نفرتي را از عمق خاك اینجا، به وجودم فرا مي‌خواند. و حالا وجودهایمان بار دیگر با هم درآمیخته مي‌شوند تا قرباني‌اي ب...

    Mature
  • Down with the devil [L.s]
    228 78 4

    جایی که لویی صاحب گنگ مافیاییه لندن و بیرمنگامه و یروز با هری که خواننده جدید بارشه آشنا میشه. پسری که رفتارای عجیبی داره و لویی میخواد که از گذشته پسر سر دربیاره... اما نمیدونه که شاید گذشته پسر هم به اندازه رفتارش عجیب و پیچیده باشه. یا نمیدونه که صاحب بزرگ ترین گنگ مافیایی قراره دلشو به پسری که با همه فرق داره بباز...

  • Vanguard [L.S]
    47 12 2

    +چرا این کارو کردی هری؟! من ارزشش رو ندارم -یادت رفته؟ جنگل سبز بدون آسمون آبی که به سمتش بارون و نور بتاب زنده نمی‌مونه هشدار⚠️: داستان کمی محتوای خشونت آمیز داره ولی اصلا شدید نیست، از تجاوز و این ها هم خبری نیست Larry stylinson - by SARA Happy end

  • Apple Garden [l.s]
    519 50 15

    دانشگاه برای لویی مثل جهنمه و کار برای هری. پس میشه به اندازه‌ی کافی امید داشت به اینکه این زندگی بی‌معنا یه معنایی پیدا کنه؟

    Mature
  • Me After You [L.S]
    1.3K 311 11

    بعضی وقتا به این فکر میکنم که دیگه نه میتونم بودنتو تحمل کنم نه نبودنتو...

  • Kill my mind | L.S
    661 124 6

    «شاید حق با تو بود، شاید هیچوقت نباید بهت نزدیک می‌شدم، ولی حالا که نزدیکتم، حتی نمی‌تونم یک قدم ازت دور بشم!» «نمی‌تونی.. یا نمی‌خوای؟» «از اولشم نمی‌خواستم، اما حالا، هم نمی‌خوام، هم نمی‌تونم هیچ‌جا جز کنار تو باشم!»

  • WALK THAT MILE | L.S |
    352 51 3

    " سخته! خیلی سخته که دوباره خودتو پیدا کنی و از نو شروع کنی،وقتی آدما تیکه تیکه‌ات میکنن" - 𝗣𝗘𝗥𝗦𝗜𝗔𝗡 𝗧𝗥𝗔𝗡𝗦𝗟𝗔𝗧𝗘 -

  • Flightless Bird || ( L.S )
    6.9K 1.5K 37

    لویی رقصنده اصلی باله سلطنتیِ. وقتی رقیبش, اعجوبه ی بد خلقِ رقص ,هری ,به کمپانی ملحق میشه ,زخم های قدیمی دوباره سرباز میکنند و احساسات قدیمی دوباره شعله ور میشوند. در طی تولید ' دریاچه ی قو ' توسط کمپانی, رازی که عشق اونهارو محکوم به فنا کرده بود سرانجام فاش میشه. ولی آیا خیلی دیر خواهد بود؟ [ Persian translation ]

    Completed   Mature
  • 𝙒𝙍𝙀𝘾𝙆𝙀𝘿 | 𝙇.𝙎
    89.8K 14.5K 70

    _ولی من لایق خداحافظی بهتری بودم. +هیچکس خداحافظی نمیکنه مگر اینکه دوباره بخواد ببینتت ، بدون خداحافظی رفتم چون دیگه هیچوقت نمیخواستم تا آخر عمرم ببینمت. 🎀[درحال ادیت]🎀 زمان اپ : هروقت به شرط برسه. حاوی اسمات🔞 هپی اند🔥 نویسنده:سامینا🫀

  • Lykos
    31 6 2

    "نههه." نگاه کرد، فقط نگاه کرد تا اولین پرده ی اشک چشم هاش رو خیس کرد. نمی تونست فریاد بزنه، برعکسِ آلفای درونش خاموش شده بود. به دو گوی آبی رنگ امگاش چشم دوخت، دو گویی که دنیاش رو زیر و رو کرده بود. سایمون با لبخند فاتحی که کنج لب هاش جا خشک کرده بود عقب رفت: "بهت هشدار داده بودم هری."

    Mature
  • Eros [L.s]
    3.4K 770 10

    "به کسی یا چیزی وابسته نشو که نتونی زیر سی ثانیه قیدش رو بزنی."

    Mature
  • kawasaki ninja [L.S]
    2.8K 665 33

    تو مال من نبودی، دقیقا از همون لحظه‌ای که به خودم اومدم و دیدم به طرز احمقانه‌ای عاشقتم! از همون لحظه‌ای که مچ قلبمو گرفتم وقتی داشت برای لمس تو بهم التماس میکرد و تند میتپید. تمام اون لحظاتی که روبه‌روم ایستاده بودی و من به بوسیدنت فکر میکردم، تو مال من نبودی. حتی اگه این فکر اشتباه بود، تو لیاقت نداشتی که زخم های ز...

  • Victorian Boy [L.S]
    1.9K 596 16

    VICTORIAN ROMANCE || - هري، دوك باکرهٔ سامرست، چیز زیادي از عشق نمیدونه، درحالي که لويي، دوك زیرك واروئیك، شاید زیادي میدونه. وقتي این دو دوك براي شکار روباه بیلزدیل در یورك دور هم جمع میشن، هري خودش رو توي تخت لويي پیدا میکنه. اما وقتي رازهایي از گذشتهٔ تاریك لويي آشکار میشه، هري میترسه که فقط روباه نیست که شکار شده...

    Mature
  • 𝐓𝐎𝐌𝐌𝐎 |𝐋𝐚𝐫𝐫𝐲|
    2.3K 462 8

    «نه من و نه تو هیچوقت طرفدار تغییر های بزرگ نبودیم اما انگار هر دو به نقطه ای رسیدیم که چاره ای جز عوض شدن نداشتیم.» -فصل دوم فن‌فیکشن HAZZA- نویسنده: سحرناز ژانر: جنایی، هیجان‌انگیز، روانشناسی، اسمات وضعیت: در حال آپ ⏪ 🚫دارای محتوای جنسی و خشونت درجه دو🚫

    Mature
  • Where the stars live [L.S]
    1.3K 197 23

    من قبلاً زمین رو خونهٔ خودم می‌دونستم.... ولی حالا خونه‌م رو چندین مایل دورتر از زمین پیدا کردم... خونه‌ی من تویی...

  • یک زندگی معمولی با چاشنی شهرت [Ongoing]
    49.9K 6K 31

    زندگی با زوج استایلینسون ⁦👨‍❤️‍💋‍👨⁩ ایمجین و وانشات از لری

    Mature
  • lovelorn |L.S|
    8.5K 2K 16

    جایی که لویی یه شاعر شناخته نشده‌ست و هری مجذوب شعر های اون می‌شه. __________ "خیلی دوستت دارم هری. انقدر دوستت دارم که هنوزم فکر می‌کنم انبساط هوا فقط به درد پخش کردن بوی عطرت می‌خوره." 《برشی از متن داستان》 معنیِ اسم: غم‌زده‌ی عشق؛ دل‌خسته‌ی‌ عشق. .Larry Stylinson.

    Completed  
  • |𝐋𝐮𝐜𝐢𝐟𝐞𝐫'𝐬 𝐛𝐨𝐲| 𝐋.𝐒
    15.2K 2.8K 29

    میگن لوسیفر به انسان سجده نکرد و از درگاه الهی رانده شد.. اما اون با تلاش، زندگی خودش رو رقم زد... ارتشی از دیمن ها...جن ها...و پسر هاش یعنی خون اشام ها تشکیل داد... اون انتقام تک تک لحظه های از دست رفته اش رو از ادم میگیره... انسان و شیطان همیشه در نقطه مقابل هم بودن...اونا همیشه دنبال پیروزی در میدون این جنگ برزخی ب...

  • U are a wolf [triplets + louis]
    13.2K 2.9K 20

    تروی تاملینسون بهترین دوست و دست راست دزموند استایلز یعنی آلفای پک استایلز صاحب یه فرزند امگا می شه طی اتفاقاتی متوجه می شن لویی تاملینسون پسره تروی جفت تقدیریه آلفاهای سه قلو ادوارد ، هیرو ، هری استایلز یعنی پسرای دزمونده چی می شه اگه خواهره لویی که یه آلفاست بمیره ، تروی دزموند رو مقصر مرگه دخترش بدونه پس با جوانا...

  • The secret of London
    5.1K 1.2K 24

    مرد پلیس، قدم هاش رو تند کرد تا به اتاق 128 برسه باید می فهمید چه بلایی سر پسری که بیهوش روی تخت بیمارستان افتاده، اومده.. لویی تاملینسون جوان توی اولین روز انتقالش به لندن درگیر پرونده ای شده بود که نمی دونست قراره زندگیش رو زیر و رو کنه.. و هری بی خبر از همه جا، توی تن خودش عزا دار بود.. ژانر: معمایی، عاشقانه، جنای...

  • Vampire's Kiss [L.S] [Z.M] Completed
    105K 20.6K 96

    تمام شده~ «برای صدها سال فکر میکردم پرقدرت ترین موجود این دنیام... ولی من چیزی بجز یه هیولای نفرین شده نیستم! من مجبورم ازت دور باشم تا بهت آسیب نزنم... من... من مجبورم. مجبورم برم که تو آسیب نبینی مخلوق شیرینم...» . . . . . . . «نرو! اشکالی نداره اگه بهم آسیب بزنی! دردای جسمم خوب میشن ولی اگه نباش...

    Mature
  • 𝐇𝐀𝐙𝐙𝐀 |𝐋𝐚𝐫𝐫𝐲|
    1.1K 208 7

    «و اکنون این سه نفر باقی می‌مانند؛ ایمان، امید و عشق...اما بزرگ ترینِ آنها عشق است» نویسنده: سحرناز ژانر: جنایی، هیجان‌انگیز، روانشناسی، اسمات وضعیت: پایان یافته ✅ 🚫دارای محتوای جنسی و خشونت درجه دو🚫 ✳️فصل دوم تمدید شده✳️

    Completed   Mature
  • Only Love Can Heal [L.S]
    3.1K 700 28

    "چشم های غمگینت، گونه های خیست، دست های زخمیت، زانو های خسته‌ات غم های بی پایان و رنج های عمیقت رو می‌بوسم، اونقدری می‌بوسم تا زمانی که درمانی برای درد هات باشم."

  • Lilac || l.s. ✔︎
    295K 12.6K 69

    [unedited] [finished] Harry was told what was expected from him. He was betrothed to the heir of the Tomlinson pack even before he was born. Surrounded and raised by biddable omegas, whose only purpose in life was to serve their alphas, he became one of their kind. He grew up being taught how to please his alpha, an a...

    Completed   Mature
  • Daylight [L.S][Z.M]
    4.3K 709 32

    همزمان هم عاشقشم و هم ازش متنفرم گناهانمون رو از نور روز پنهان می کنیم... "دنیا می تونه توی یه چشم به هم زدن تورو تبدیل به چیزی کنه که هیچ وقت فکرشم نمی کردی..." "ولی شاید اون چیز همیشه هم بد نباشه."

    Mature
  • Reign [L.S] [Z.M]
    10.9K 2.5K 69

    اونا انسان های متفاوتی بودن که فکر های یکسانی ذهنشون رو پر کرده بود... انتقام... تاج و تخت... زنده موندن... درون قلب هاشون آشوبی به پا شده بود که ذره‌ای به جنگ بین کشورهاشون نمی‌رسید... عشق... وابستگی... مرگ... و در نهایت باز هم انتقام. روزها نقشه می‌ریختن و شب ها، موریانه‌های درون مغزشون خواب رو از اونا می‌گرفت. اونا...

    Mature
  • yOu, yOu, yOu... L.S
    2.8K 460 21

    "پسر بدنامِ یک گروه بزرگ، دیشب کلوب رو با یه پسر ناشناس ترک کرد.." این متن، تیتر اول خبرها بود... و عکس یه پسر موفرفری، چشم سبز با یه شلوار جین بسیار چسبون ،زیر مطلب دیده میشد. هردوتاشون چند لحظه ای روی خبر مکث کردن... "این همون.....؟" لویی اخم کرد. عکس دقیقا شبیه اون پسره بود! "خدای بزرگ!!!! فااااک!!!" "لویی!!!!" نای...

    Completed  
  • Liberte noire - 20th
    112K 21.1K 75

    آزادی سیاه " بالاتر از سیاهی کجاست لویی؟" " نمی دونم، شاید همین نقطه که ما ایستادیم " خلاصه : داستان تو قرن ۲۰ اتفاق می افته، هری مجبور میشه برای کاری بره به یکی از شهر های آلمان و موقتا تو یکی از هتل ها می مونه که از قضا مدیر اون هتل ... ~ sharing - no smut ~slow update ~slow burn & angst

    Mature
  • Dark Street
    106K 15.5K 55

    زندگى دوست داشتنى من با ورود مرد مرموزى بهم خورد. مردى كه شباهت خيلى زيادى به دخترم داشت!