@MissyInbetween sent me a suggestion where Louis flips a coin and it leads him to Harry. During a drunken night out with his best friends Liam and Niall, Louis makes a bet. He's absolutely certain that his soulmate is out there waiting for him and destiny will make sure that they will meet eventually. Liam and Niall...
"Get your head out of your ass for once" Louis shouted angrily his cheeks red with anger. "i'd rather have it near yours" Louis choked at Harry's words, his own caught in his throat thinking of something to say back. But when Harry walks closer to him cornering him against the locker placing both of his hands on each...
Harry Styles is the school nerd, who gets bullied by his crush Louis Tomlinson and Louis friends Zayn, Niall and Luke. Harry only has one friend Liam Payne will their friendship last? Does Laim have feeling towards Harry but hiding them or does he fall for a school bully? Will Louis step away from his popularity and...
• completed • 56.9K words • explicit • Harry stalks towards Louis, grabbing his hips. He wishes he could burn Louis with his fingertips the way Louis burns him with existence. "Not again", Harry repeats while pushing Louis' shirt up. Louis' arms lift obligingly as Harry tugs the shirt off him, tossing it vaguely...
تو دنیایی که ژن تعدادی از آدم ها جهش پیدا کرده و بهشون قدرت های خاصی داده، دولت سعی داره جلوی جهش یافته ها رو بگیره. اما یه گروه از جهش یافته ها به سرپرستی لیام و هری به بقیه ی جهش یافته ها کمک میکنن تا از دست دولت فرار کنن. چی میشه وقتی اونا به کمک لویی، دشمنشون نیاز پیدا میکنن؟ و چی میشه وقتی کم کم میفهمن توطئه ی...
Larry smut with bottom!harry strong language, some fluffy fluff and a lot of smutty smut ;) (maybe some muke smut later on as well) don't like, don't read ;)
(completed) هری نادیده گرفت چشماش رو بست فقط برای اینکه لوییش رو نگه داره لویی دروغ گفت پنهان کاری کرد فقط برای اینکه هریش رو خوشبخت کنه . . . . ولی همیشه اونطوری نمیشه که ما پیش بینی میکنیم Larry Ziam
🌤Let me share, this whole new world, with you(: ⭕️Complete⭕️ خوشحالم که به بوکم سر زدی🤍 این یه امگاورسه که کاپلِ غالبش، لری هستن💙💚 🔞دارای محتوای بزرگسالان من روشام و ممنونم که همراهمی🍓
چطوری اینقدر راحت تونست عاشق کسی بشه که از همه بیشتر ازش متنفره!!؟؟ اون فکر کرده کیه؟! چطور میتونه اینجوری اونطرف پیاده رو بِایسته؟! اینقدر جذاب و زیبا! کاری کنه که قلب هری جوری محکم بکوبه که انگار میخواد از سینه ش بیرون بزنه! خدای بزرگ!!! اون از لویی متنفره. دلش میخواد یه مشت محکم بکوبه تو صورتش! ولی مشکل اینجاست که...
_ولی من لایق خداحافظی بهتری بودم. +هیچکس خداحافظی نمیکنه مگر اینکه دوباره بخواد ببینتت ، بدون خداحافظی رفتم چون دیگه هیچوقت نمیخواستم تا آخر عمرم ببینمت. 🎀[ادیت شده]🎀 زمان اپ : هروقت به شرط برسه. حاوی اسمات🔞 هپی اند🔥 نویسنده:سامینا🫀
goma (Larry Stylinson) اون شب هری با گریه خوابش برد اما از ته دل پاکش دعا کرد که فقط امشب باشه و به زودی مهرش به دل مرد بی مهر بی افته . Louis top and zayn top 《Libra 》
*Under Editing* تمام 17 سال زندگیش، لویی تاملینسون فکر میکرد که یه زندگی معمولی مثل بقیه داره. اون به عنوان یه پرنس زندگی کرد، و مشخصا انتظار داشت پادشاه بعدی بشه. اما شب تولد 18 سالگیش، لویی متوجه شد زندگیش ساده نبود (و دیگه هیچوقت هم یه زندگی عادی حساب نمیشد) وقتی توسط پادشاه اهریمن از خانواده‌ش جدا شد. لویی سریعا...
یه دیو. یه ناجی. یه پیشگویی. و یه ماجراجویی برای شکستن یه نفرین. Larry Stylinson [Persian Translation] Original story by: @Swanwrites
دوکِ دیوانه.. این تمام چیزیه که هری، درباره ی دستِ پادشاه میدونه، اما لویی تاملینسون یک راز بزرگ داره.. دوک اسیر یک نفرینه... نفرینی که سالهاست بر خاندان تاملینسون سایه انداخته... نفرینِ ماهِ کامل.. و گرگ اسیرِ دستِ آهو... اسارت شکارچی در چشم های شکار... آن زمان گرگ دندان هایش ریخته بود، ماه اخمو و ناراضی در دل آسمانِ...
Completed ۱۹ژوئن سال ۱۹۲۴ در دهکده کوچکی در نزدیکی شهر لندن خانواده تاملینسون به طرز وحشیانه ای به قتل رسیدند طبق گفته یک شاهد آن شب دو مرد خانه تاملینسون را ترک کردند اما هرگز پیدا نشدند. بعد از قتل چند نفری ادعا کردند که پسر کوچک خوانواده را دیده اند خانه تا ۹۰ سال خالی بود تا اینکه زوج استایلز به همراه دو فرزند خ...
+وقتی فرود اومدین، تو فرودگاه یه راننده منتظرته... اسمش هری استایلزه. موهاش فره و رنگ چشماشم سبزه. میشناستت از چهره، اینارو گفتم که راحت پیداش کنی. میبرتت هتل -هری؟ چه اسم مسخره ای! [ L.S ]
"سر جای من نشستی." "ا-اوه، ب-ببخشید." یا جایی که لویی یه پسر کوچیک معصومه که دوست داره فلاور کراون بپوشه و هری یجورایی یه عوضیه که اتفاقی این پسر لکنت دار تبدیل به نقطه ضعفش میشه. Original Story By: @Larryinboxers
[ On Going ] Highest Ranking #1 in fanfictions #1 in louistop _دهنتو باز کن هری لویی این حرفو به پسر ۱۷ ساله ای که تو بغلش دراز کشیده بود گفت ولی هری همچنان با تعجب به لویی و شیشه شیر توی دستش نگاه میکرد _مگه گشنت نبود ؟نمی خوای شیر بخوری... _ولی...من....اخه...من با شیشه.... _ساکت شو و.....شیرتو بخور.......
لویی تاملینسون موفق ترین و شناخته شده ترین خواننده دنیاست. طرفداراش -لوییه ها- همه چیز رو درباره اون میدونن...حداقل اینطوری فکر میکنن زندگی هری استایلز وقتی عوض میشه که توی گروه آنلاینی که چهارتا لوییه پسر دیگه هم توش هستن عضو میشه؛ و خودش هنوز تصمیم نگرفته که این چیز خوبیه یا بد... ولی اینو میدونه که داره به آرومی ا...
gay love,Romance,Horror شما هم فکر میکنین توی شهر کوچیکتون،هیچ اتفاقی نمیوفته؟فکر میکنین همرو میشناسین و روز ها همونجوری که فکر میکنین شب میشه؟ فقط یه لحظه تصور کنین،چشم هاتون رو ببندید و تصورش کنید،اگه شیر فروش محلتون اونی که فکر میکنید نباشه،راننده تاکسیی که اکثر اوقات سوارش میشید، اونی نباشه که نشون میده.رادیویی که...
"کی وقت کردی بشی تموم زندگیِ من؟" . . . 💢بوک ادیت نشده! LARRY ZIAM NEW COUPLE?;D Completed✔ #cover by:@prnynm
و عشق، بی هیچ ریشه ای، می روید در قلبِ تو... بی هیچ نجوایی، فریاد میکشد و حل میشود میانِ سرخیِ رگ هایت... ___ اواخر قرن هجده میلادی. سلطنت...دیدار...مرگ...سرنوشت... و جرقه ی عشقی نافرجام. بهار97
خلاصه داستان: داستای توی زمان قدیم اتفاق میفته زمانی که شاهزاده لویی ازدواج میکنه اما همسرش پاسخگوی نیازهای جنسی اون نیست...پس تصمیم میگیره که نیازهاش رو با برده های جنسی دختر یا پسری که میگیره برطرف کنه و در این بین با پسر چشم سبزی به نام هری آشنا میشه...
سال ها و پشت هم میگذشتو این راز زیر دریاها دفن شده بود... یه راز بزرگ بین ماهی گیر و پری ماهی گیری که بعد از پیدا کردن یه ماهی کوچولوی رنگین کمونی که حسابی شیفتش شده...ولی همه چیز اونجور که اون تصور میکرد پیش نرفت....... خب یه توضیحاتی بدم من عسلم کسی که قراره این ففو اپ کنه دایرکشنر و لری شیپر هستم اولین ففمه و ازت...
[Completed] هرکسی توی زندگیش یه بار زخم خورده و ترجیح داده اونو یه راز نگه داره ولی وقتی بدن برهنه میشه جای زخم معلوم میشه و یادمون میندازه که رازمون راحت تر از چیزی که ما فکر میکنیم میتونه بر ملا بشه... Cover by beautiful soul @IWontBeTheOne فن پِلات پلیسی ، جنایی ، کارآگاهی (فکر کنم اولین در این ژانر ها باشه ?) Har...
"سلام... من می‌خوام گم شدن یه نفر رو گزارش کنم." مرد ریز اندام گفت و روی صندلی آهنی تاشو رنگ پریده‌ای که رو به روی میز معاون کلانتر بود نشست. "اون شخص چه نسبتی باهاتون داره؟" معاون بی حوصله و بدون اینکه سرش رو از برگه‌های رو به روش بالا بیاره پرسید. "بهترین دوستم..." صدای مرد ریز اندام توی دفتر کوچیک پیچید و انعکاسش ب...
لوئی هرسال به جشن تولد هری میره و بهش هدیه میده...
هری به معلم نیاز داره وگرنه در غیر اینصورت نمیتونه کلاس سال بعدشو قبول بشه، اما آموزش قرار نیست درمورد یاد دادن درسهای مدرسه بهش باشه یا داستانی که توش لویی به هری یاد میده چطور به فاک بره. #2 in fanfiction all rights reserved to LarryGeneration. this story contain sexual tension
لویی نمیتونست چیزی رو که میبینه باور کنه...یه پسر وحشت زده وسط اون آب شناور بود یه پسر وحشت زده خیلی زیبا که مثل ماهی دم داشت و روی اون رو پولک های براق سبز رنگ پوشونده بود...به همون اندازه که این غیر واقعی و غیر قابل باور و افسانه ایه ،اون درست جلوی چشماشون بود،حقیقی،زیبا و سردرگم ...یه پری دریایی که جلوی دیدگان شوک...
