Select All
  • IMPOSED FAMILY
    54K 6.3K 35

    کاپل:کوکوی ژانر:معمایی،انگست،جنایی،اسمات،کمی دارک مادر تهیونگ جئون سورا به دلایل نا معلومی خودکشی میکنه و حالا باید با داییش که حضانتش رو به عهده گرفته زندگی کنه البته دایی پیرش بعید به نظر میرسه بتونه این پسر مرموز و لجباز به رو تنهایی بزرگ کنه.... بعد از مدت کمی که با داییش زندگی میکنه به خاطر یه حادثه مجبوره با کو...

    Completed  
  • DARK OMEGA
    38.6K 5K 31

    مینی فیک امگای تاریک🖤 کاپل:کوکوی🖤 ژانر:امگاورس🖤انگست🖤ازدواج اجباری🖤اسمات🖤 نویسنده:نور🖤 _ازت توقع ندارم منو به اندازه تنها فرزندت دوست داشته باشی یا تمام گذشته رو فراموش کنی اما بهم لطف یک شانس دوباره رو بده امگای من _به نظرت یه پیاله ی شکسته و خورد شده به شکل اولش برمیگرده؟ پایان سد یا هپی؟

  • Need For Speed
    9K 2.1K 32

    بیاید اینجا امروز میخوام براتون یک داستان تعریف کنم. داستان پسری که جنون داشت، جنون سرعت. پسری که لقبش گاو وحشی بود و البته باید بگم کاملا متضاد با ظاهر معصوم و دوست داشتنیش. و همه چی از همین جنون سرعت و یک مسابقه خیابونی شروع شد. روز های آپ: شنبه و چهارشنبه

    Completed  
  • THE GAME OF DESTINY
    19K 5.4K 108

    Fiction: THE GAME OF DESTINY genre: Action _ mafia _ thriller _ angst _ romance Author: SHIA _ HANA couple: YiZhan همه ما برای زندگی هامون برنامه ریزی های زیادی داریم. تصمیمات بزرگی میگیریم و میخوایم از خیلی چیزها دوری کنیم. ولی گاهی فراموش میکنیم که ما تنها تصمیم گیرنده نیستیم و بازی سرنوشت بعضی وقتا دوست داره برخل...

  • TWO DIFFRENT WORLD
    1.6K 423 4

    ˓▾ 𝐅ICTION: two diffrent world ˓▾ 𝐆ENRE: romance , smut , angst ˓▾ 𝐀UTHR: shia _فردا برو به کمپانی بگو میخوام رابطه ام با ژان رو علنی کنم و این دفعه نمیذارم کسی از هم جدامون کنه یا به ژان آسیبی بزنه. هیچی هم برام مهم نیست حتی اگه تا آخر عمرم نتونم دیگه توی این حیطه فعالیت کنم. همین که ژان کنارم باشه راضیم

    Completed  
  • استاد تعالیم شیطانی
    6.5K 877 67

    رمان استاد تعالیم شیطانی(اصلی) . Mo dao zu shi . . عاشقی که 13 سال تموم هر لحظه باور داشت که معشوقه‌ش یروزی برمیگرده... معشوقه ای که با آشوبی که بین قبیله های مختلف به پا کرده بود، توسط مردمِ خودش کشته شد. 🥀 نغمه‌ای که وانگجی برای معشوقه‌اش نواخته بود، باعث میشه یه روز ناگهانی معشوقه‌اش رو دوباره ملاقات کنه... ⛓

  • برادر دوست داشتنی من
    51.6K 10.1K 89

    داستان حول دوتا داداش جذاب و خوشگل که بشدت به هم وابسته ان میگذره... 🚶‍♀️❤️💚 تیکه ای از پارت 20 فصل اول: "اون حرف میزد اما من انگار کر شده بودم فقط حرکت لبهاش رو میدیدم و چیزی نمیشنیدم خسته بودم زیاد فقط تونستم باصدای آرومی که خودمم بزور بشنوم بگم:میشه بغلم کنی ساکت شد، عصبانیتش رنگ باخت و جاشو به تعجب داد، توی صور...