-
Achieving Our Happiness [BTY book 2][Wangxian Fanfiction]
Wei Ying felt too suffocated because of Lan Qiren's pressure. He wants Lan Zhan to get married to another to have an heir, same as for Lan Xichen. Wei Ying promised not to leave Lan Zhan anymore... What will Wei Ying do? Also, It seems that Jiang Cheng also wants to try to achieve his happiness too. Warning: This is...
Completed Mature -
in the arms of happiness
وضعیت:درحال اپ... کاپل:وانگشیان مقدمه: ناول و انیمه مودائوزوشی یا بهتره بگم بیشتر از اون سریال آنتیمد داستانی بود که منو غرق در کارکترا و احساسات زیبایی ک به هم داشتن کرد حتی پایان قشنگ و تا حدودی قابل قبولی هم داشت و شاید بشه گف همین پایان برامون کفایت میکرد منتها به عنوان کسی ک مودائوزوشی رو بخشی از زندگیش میدونست و...
-
وانشات { نشد بشه }
_هنوز...دوسش داری؟ ووشیان با تعجب به وانگجی نگاه کرد و با تعجب گفت : چ..چی؟ وانگجی نگاهش کرد و با نا امیدی گفت : الان هم دوسش داری؟؟؟ وی ووشیان سرش رو پایین انداخت و جواب سوال الفا رو با سوال داد : از کجا فهمیدی؟ وانگجی نگاهش رو از امگا گرفت ، پس هنوزم اون الفا رو دوس داشت ، کاش میتونست به وی یینگ ش بگه که دلم شکست دل...
Completed Mature -
The Fencer / شمشیرباز
پسر با غرور گفت: "ولی من هرکسی نیستم... تا به حال هیچکدوم از استادام حرفه ای تر از خودم نبودن... پس من یه شاگرد خاصم." صدای جمعیت مشتاق لحظه ای خاموش شد. همه با تعجب به هم نگاه میکردن: -"واقعا زدش..." -"هیچکس تا حالا نتونه بود حریف ووشیان بشه..." -"این یارو واقعا حرفه ایه..."
-
Hotel Suibian / هتل سوییبیان
یههتل خاص با سر آشپزی آلفا و خاص تر و مدیری امگا و جذاب قراره چه اتفاقایی بین سرآشپز معروف لان وانگجی و مدیر وی ووشیان بیفته؟
-
وانشات { میخوام امگات باشم }
وی ووشیان اولین باره که برای بدست اوردن یه الفا تلاش میکنه ، حتا به خاطرش ببر سفید مورد علاقه ش رو میکشه تا الفاش آسیبی نبینه ! برسی از داستان : با نیشخندی سمت الفا قدم هاش رو برداشت و گفت : هی لان ژان ! باید قانونی رو به راس قوانین تون اضافه کنم ! دید زدن امگا ها توسط الفای های جفت شده ممنوع لان وانگجی با فهمیدن...
-
lovely life
وقتی که رهبر قبیله یونمنگ جیانگ از استاد بزرگ قوم گوسو لان ، لان چیرن ، میخواد که دوباره به پسراش آموزش بده ، وی ووشیان چجوری میتونه امگا بودنش رو پنهان کنه ؟ موفق میشه که بتونه امگا بودنش رو در قبیله ی گوسولان ، قبیله ای که معتقد به آزاد گذاشتن فورمون های طبیعی هر دسته هستن ، مخفی نگه داره؟ برشی از داستان : _ فرد...
-
🔞تنبیه لان جان🔞 (Oneshot وانشات)
وقتی لان جان از سفر برمیگرده، توقع دیدن هر چیزی رو داره جز دیدن بیچن و وی وو شیان... کاپل= وانگ شیان ژانر= فول اسمات تایپ= وانشات
Completed -
crossroads fate / چهارراه سرنوشت
✔️ به شرکت برندینگ گوسو خوش اومدید. دو برادر امگا و نخبه مقابل دو برادر آلفا و جذاب شرکت گوسو چه چیزهایی برای گفتن داره؟ داستانی مهیج و بی نظیر
-
[COMPLETED] •⊱ Switched ⊰• (WangXian YiZhan)
⋅⋅⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⋅⋅ فن فیکشن Switched کاپل: وانگشیان/ییژان ژانر: دنیای موازی، رمنس، فانتزی، کمدی نویسنده: shorimochi مترجم: kimcotton و (_KittenHoney (@smilic "به نظرتون چی میشه اگه یه بازیگر وارد دنیای فانتزی بشه و یه شخصیت فانتزی وارد دنیای واقعی؟ شیائو ژان توانایی انجام کارهای زیادی رو داره؛ خوانندگی،...
Completed -
new life
-من مقصرم وی ینگ... همه ی اینا تقصیر منه.. -لان ژان... -عمو حق داره منو مقصر بدونه... نفس عمیقی کشید -ای کاش.. میشد همه چیزو... از اول شروع کرد!
Completed -
spy (wangxian ver)
با کمک چنگ از روی صندلی بلند شد و نگاه کوتاهی به تصویر خودش توی اینه انداخت... این شخص رو به روش... الان دیگه یه مرد نیست... از امروز اون یه دختره... دختری که امشب... شب ازدواجشه! امشب اون... به مالکیت دشمنش در میاد!
-
rebirth
زندگی خیلی کوتاه تر از اونیه که فکر میکنی... تا به خودت بیای... تموم شده و رفته... زندگی همیشه دوباره شروع نمیشه... پس تا زمانی که وقت داری... بهش بگو... که دوستش داری💔 به عنوان یه تجربه قبولش کن... چون من نگفتم...
Completed -
ربان قرمز🎀The Red Ribbon🎀
بی ال🔞 #اسمات #وانگشیان #هپی_اندینگ این داستان الهام گرفته از فیلم (رام نشده/بی وقفهthe untamed ) و با ارجاع موضوعی به شخصیتهای مشابه و در ادامه ی رمان "استاد تعالیم شیطانی" از نویسنده ی چینی xiu tong xiang moبه تصمیم و قلم نویسنده t2 نوشته شده،برای کسانی که دلتنگ این شخصیتهای فیلمی و داستانی هستند و دوست دارند بازهم...
Completed -
the fate game
wangxian تو فقط مال خودمی... همیشه اینو میدونستم از همون اول❤❤ ژانر :bdsm - happy end -mpreg
Completed -
Never Forget
پسری منزوی و ساکت در تمام مدت زندگیش خواب هایی عجیب از زندگیی میبینه که مال خودش نیست. خیلی وقت ها از خواب بیدار میشه و فقط یک اسم رو فریاد میزنه. ″وی ینگ!″ لان ژان هیچوقت آشفتگی و درد درون سینه اش رو درک نکرد. تا اینکه یک روز با کتاب ′استاد تعالیم شیطانی′ آشنا شد. اوایل اون فقط یه کتاب بود ولی با گذر زمان دید که خ...
Mature -
mo dao zu shi: (بی همتا)جذابیتی بی بدیل
وییینگ تازه متوجه چهره ی بیمار لان ژان شد. رنگش پریده بود و خسته به نظر میآمد. «با خودت چیکار کردی؟ من چند روز مرده بودم تو چرا به این روز افتادی؟» لان ژان بالاخره به حرف آمد و گفت:چرا انقدر دیر؟ چهره ی وییینگ سردتر از قبل شد. «من دیگه نمی خواستم این زندگی و ادامه بدم. تو مجبورم کردی برگردم.» قسمتی از پارت ۳۱ اول...
Completed Mature -
Falling in love again
خب ، داستان ما از جایی شروع میشه که دنیای تعلیم یک سال بعد از مرگ منگ یائو تو آرامش قرار گرفته و همه دارن به خوبی کنار هم زندگی میکنن و ون نینگ هم مثل سونگ لان به سفرمیره تا تجربه های زیادی کسب کنه و بعد از گذشت این یکسال برمیگرده گوسو چی میشه اگر تو این یکسال ون نینگ سعی کرده بود که با احساساتی که تازه بوجود اومده ب...
Mature -
𝑨 𝑹𝒊𝒃𝒃𝒐𝒏 𝑩𝒆𝒂𝒕𝒔 𝒂 𝑹𝒆𝒅 𝑺𝒕𝒓𝒊𝒏𝒈 𝒐𝒇 𝑭𝒂𝒕𝒆
🎐یه کالکشن سه شاتی از کاپل وانگشیان به نام"سربندی محکمتر از رشتهی سرخ سرنوشت". 🧧 🎐𝐀𝐧𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐊𝐢𝐧𝐝 𝐨𝐟 𝐌𝐚𝐫𝐫𝐢𝐚𝐠𝐞 ✓ 🎐𝐓𝐡𝐞 𝐓𝐫𝐢𝐚𝐥𝐬 𝐨𝐟 𝐃𝐨𝐦𝐞𝐬𝐭𝐢𝐜 𝐁𝐥𝐢𝐬𝐬✓ 🎐𝐃𝐢𝐬𝐭𝐚𝐧𝐜𝐞 𝐌𝐚𝐤𝐞𝐬 𝐭𝐡𝐞 𝐇𝐞𝐚𝐫𝐭 𝐆𝐫𝐨𝐰 𝐅𝐨𝐧𝐝𝐞𝐫✓ 𐀔Author: ᴛɪᴛᴀɴꜱ_ʀ_ᴜꜱ 𐀔Translator: ᴀᴠʏ ➥All rights rese...
Completed -
when we meet again
وقتی که دوباره دیدمت... تو همون نگاه اول شناختمت... تو رو نمیدونم اما من سیزده سال تمام به فکرت بودم
Completed -
♡♤My charmer♤♡
نیه هوایسانگ و جین زیشوان و لان وانگجی سه پسر همخونه هستند که از قضا تو یه خانواده هم هستن!ولی داخل یه مهمونی خانوادگی به راز بزرگ خانوادشون پی میبرن!وجود یک گروه دیگه و بچه های دیگه که باهاشون تفاوت دارن!
-
دیوانگی
بعد از اون بود که چیزی رو به خاطر نمی آورد تنها وقتی به خودش اومده بود ک دورو برش پر از خرد شیشه شده بود نمیدونست چه اتفاقی افتاده و کی اون گلدون آبی وسط میز جلو مبل فرو رفته بود فقط صدای بم و دلنشین ییبو رو که مدتها دلتنگش بود کنار گوشش میشنید
-
Black Rose
شاید همه چیز از اونجایی شروع شد که چشمم و بستم و اون معامله رو قبول کردم بدونه اینکه بدونم با قبولش قرار چه بلایی سر تو بیارم ، من تنها قصدم نجاته تو و برگردوندن آرامش بهت بود ولی محکوم شدم به زخم زدن به قلبت درست جایی که از جسمت مهم تر بود ، اونم زمانی که من تازه احساساتم به تو رو پیدا کردم ، درست اون لحظه محکوم شدیم...
-
i miss you
قصه ی لان ژانی که تازه بعد از رفتن عشقش به احساس عمیقش پی برده... اما حالا ... کاری هم میتونه بکنه؟ وی ینگش هیچ وقت برنمیگرده... مگه نه؟
Completed