two years(bjyx)✔
•پایان یافته وانشات دو سال کاپل : ییژان " دو سال تمام در حال خداحافظی بودیم ولی کم بود ..." کانال: windflowerfiction
•پایان یافته وانشات دو سال کاپل : ییژان " دو سال تمام در حال خداحافظی بودیم ولی کم بود ..." کانال: windflowerfiction
Bartender تمام شده📗📕 برای دیدن دوباره ی اون نگاه و حس اینکه منو میخوای ،اونم دیوانه وار ، چکار باید بکنم؟! دیگه قلبش نمیزد ، مطمعن بود این یه رویاست ، از همونا که هر شب میدید و وقتی لباشو روی اون خال کنار لبش میزاشت و داغِ داغ میبوسیدش ، یهو از خواب میپرید. اما اون مرد جوان جلوتر اومد ، شیشه ی مشروبو از دستش بیرون...
My coach: تمام شده📗📕 جان با لبخند به گرمکن ییبو چسبید و با نگاهی اغواگرانه به چشمای مهربونش خیره شد و جواب داد: ببینم میخوای اینجوری تمرینم بدی ؟! مرتب داری لمسم میکنی یا بغلم میکنی؟! اینم جزو تمرینات روتینه مربیّ؟! و ییبو با قورت دادن آب گلوش ،سرشو تکون داد، دستشو به آرامی روی قوس زیبای کمر جان کشید و با حس لرزش...
lovind you تمام شده📗📕 یه قرار ساده بیا فقط با هم باشیم بدون اینکه مال هم باشیم ! ژانر: روزمره ، رومنس ،هپی اندینگ، بی ال ییبو تاپ مینی فیک
𝑵𝒂𝒎𝒆: 𝑨𝒍𝒍 𝑴𝒚 𝑪𝒆𝒍𝒍𝒔 𝑳𝒐𝒗𝒆 𝒀𝒐𝒖 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆, 𝑨𝒏𝒈𝒔𝒕 𝑻𝒚𝒑𝒆: 𝑽𝒆𝒓𝒔𝒆 پسری که به خاطر سوختگی صورتش حاضر نیست بیرون بره و چندین ساله خودش رو توی اتاقش حبس کرده؛ اما نزدیک به دو ساله که عاشق شده، عاشق مردی که تنها از پشت پنجره میتونه اون رو ببینه. مردی که پیانو تدریس میکنه و همراه...
•Season 2 of Infinity• مبارزه با دست خالی؟شوخی نکن..مثل دوییدن تو زمینی که همه با ماشین اومدن؛ همین قدر احمقانه مهم اینه من چیزایی که برای جنگیدن لازم داشتم رو بدست اوردم..حالا..وقت برگشتنه!
COLD BED ورژن ییبو تاپ: (هر دو ورژن ژان تاپ و ییبو تاپ موجوده) ژان بله ییبو را شنید و قلبش با ترس فشرده شد. انگار هنوز هم کابوس میدید. ازدواج با همجنسش!؟ حتی اگر بهترین دوستش باشد و از نیت خوبش مطمئن باشد... خودش و این حس بدی که نسبت بخودش پیدا کرده بود به کنار،اما پدربزرگش؟ اگر میفهمید فقط بخاطر اقامت آمریکا به چنین...
Name : a Bystander _ یک رهگذر Couple Yizhan_ Verse Genre : smut _ romance بنظر ییبو , شیائو جان زیادی مغروره! اون بخاطر شغلش از پکن به یه شهر حاشیه ای کوچیک اومده اما حالا همه میشناسنش و بین مردم محبوبه. جان بعد یه شب بارونی از ییبو میخواد دوست پسرش بشه! +این نور سکسی تر نیست؟ _هیچی از تو سکسی تر نیست ییبو _تو حتی...
قسمتی از داستان: از استرس کف دستانش خیس عرق شده بود. جعبه را بین پاهاش گذاشت و دستانش کمی به هم مالید. بعد از چنن نفس عمیق، تقه ای بر در چوبی زد. اینکه کمی استرس داشت طبیعی بود؟! در بالاخره باز شد. جعبه هنوز میان پاهایش بود. خجالت زده شد. با عجله سریع آن را بالا آورد و لبخندی زد: سلام جان گا کریسمس مبارک! _____...
قسمتی از وانشات: سراسر زندگی ام تا به الان تنها به دو بخش تقسیم شده است. بخش بدون تو و بخش با تو! بخش بدون تو چندین سال طول کشید و من فقط با زندگی بدون تو، نفس میکشیدم. _______ کاپل: Yizhan تولدت مبارک وانگ ییبو💚
قسمتی از وانشات: دستش را داخل جیب شلوارش برد و دستمال پارچه ای که یادگاری شخصی که روزی بهترین کسی بود که در زندگی اش بود! با انگشت شستش روی گلدوزی کوچکی که کنار دستمال بود، کشید. نقش دو خرگوش کوچک در آغوش هم! لبخند کوچکی روی لب های خشکیده اش نمایان شد. __________ کاپل: Yizhan تولدت مبارک یببوی جان. 💚
قسمتی از وانشات: _اون برگشته... برگشته تا راه سعادت حقیقی رو به من نشون بده! اومده تا من رو از جهنم افکارم نجات بده... اما من ازش میترسم؛ اون باهام خوبه، گاهی اوقات سرزنشم میکنه، وقتی کار پسندیدهای انجام میدم تشویقم میکنه؛ اون تنها کسیه که برای حرفهای من گوش شنوا داره، تنها فردی که من رو میفهمه و طعم واقعی ل...
قسمتی از وانشات: دستانش را از یکدیگر باز کرد و نفس عمیقی کشید، ریه هایش پر از هوای تازه اطرافش شد. او عاشق آزادی و رها بودن در آن هوای پاک بود.! او این چنین بود.. اما به ناگه آسمان آبی و پاکش، پر از غبار و آلودگی شد! چه شده بود؟! ......... کاپل: Yizhan
قسمتی از وانشات: ساعت زنگدار سر ساعت شش و نیم صبح به صدا درآمد. با خواب آلودگی از روی تخت نیمخیز دستش را به طرف ساعت پر سروصدا حرکت داد و دستش را محکم روی ساعت کوباند. همانطور که روی تخت خوابیده بود، لب زد: +بالاخره یه روز دیگه شروع شد.. ___________________ کاپل: Yizhan ژانر: Dark
📌وضعیت: متوقف شده.🪧🤎 ←گاهی آدم آرزو میکنه که ای کاش، فراموش میکردم... 🐠🐠🐠 اگر از شهد آتشین لب من جرعهای نوش کرد و شد سرمست حسرتم نیست زآنکه این لب را بوسههای نداده بسیار است ... #S_M_H #ییژان #ییبو_تاپ #آنگست #هپیاند
📌وضعیت: پایان یافته.⌛🖤 { دلم برایت تنگ شده است خبری تکراری که هر روز نو میشود!🕯✉️ } #S_M_H چند شاتی برگرد، الهام گرفته شده از سری انیمیشن فاینالفانتزی: gantz o #ییبوتاپ #هپی_اند #آنگست
مجموعه ای از ایمجین ها و بداهه هایی که شاید زمانی پارتی از فیک رو به خودشون اختصاص بدن👌🏻 و وانشات های که کوتاهی که نوشتم 🥰❤️ امیدوارم دوستشون داشته باشید^^
Summary: دستام رو دور نرده های فلزی مشت میکنم سرم رو بیشتر پایین میندازم لبام رو هم فشار میدم حتی منظره ای که همیشه ارومم میکرد دیگه تاثیری تو حالم نداره چرا؟ چرا اخرش دوباره به اینجا رسیدم؟ حتی اون نور های کوچیکی که از هر خونه دیده میشد و نشونه امید و زندگی بود هم ارامش دهنده نبود و این برا منی که همیشه با همین منظر...
قسمتی از وانشات عروسک من.. عروسک پوشالی من... او شیطان است... اهریمنی با قدرت ماورایی... او مرا میخواهد! جسم و روح مرا میخواهد! کاپل: Yizhan ژانر: Dark
اینجا حرف هایی که ممکنه لان جان با خودش قبل یا بعد رفتن وی یینگ گفته باشه رو مینویسم با دوتا هشتگ #ناگفته ها #ییجان ژانر خاصی نداره فقط مینویسم از غم عشق
ژانر = ییبو تاپ تفاوت سنی ۹ سال ییگا و سوان بیست سال پیش عاشق هم بودن اما عشقشون ممنوعه بود ولی الان جان و ییبو پسراشون دوباره تو راه عاشقی هستن...جان بیست ساله و ییبوی يازده ساله با هم همخونه میشن و کی می تونه ثابت کنه ییبو از جان به اندازه صد سال کینه نداره؟.یکی عاشق و دیگری پر از کینه
♥️ ستایش عشق 💚 ✿ کاپل : ییجان ✿ ژانر : عاشقانه ، درام ، برشی از زندگی ، هپی اند ✿ مولتی شات ✿ نویسنده : ZhaoYun ✿ توجه کنید که ستایش عشق در قالب یک فیک جداگانه ، ادامه مولتی شات آخرین دیدار خواهد بود وانگ ییبو دنسر مشهور و محبوب چین ، بعد از تصادف ناگهانی ، همه دارایی های زندگیش مثل شهرت ، محبوبیت ، شغلش ، دختری که د...
قسمتی از داستان: فنجان های شراب در زیر بارش برف طعم صد ساله شراب ها هم آغوشی زیبایشان بوسه های یخ زده شان بر روی لب های ترک برداشته شرابی که آنها را در آن سرما گرم نگه میداشت آخ که چقدر دلش هوای آنها را کرده بود.. _______________ کاپل: Yizhan
دخترجوونی که توی یکی از سفر هاش پسر ۷ ساله همسایه ارو میدزده و اونو به دنیای خودش میاره.... پسری که اون رو با میل همراهی میکنه و خانواده ای که هیچوقت خبری از اون بچه نمیگیرند....
جسد زن رو که روی پهلوش روی زمین افتاده بود رو برگردوند و نگاهش روی گردنش چرخید دست های لرزونش رو جلو برد و زنجیری که از گردن زن آویزون بود رو گرفت و از زیر یقه ی لباسش بیرون کشید با دیدن آویز خونی گردنبند زن خون توی رگ هاش یخ بست و سر جاش خشکش زد. اون آویز رو بهتر از هر کس دیگه ای میشناخت و مطمئن بود که از اون آویز ف...
"جاسوس" با ورود تروریست ها به کشور چین ؛ سازمان امنیت چین برای شناسایی و دستگیری تروریستها تعدادی از نیروهاشو به عنوان جاسوس به این گروه میفرسته.. وانگ ییبو که سرانجام موفق به ملاقات میشه اما با اتفاقاتی که پیش میاد توسط شخصی به نام شیائو جان از مرگ نجات پیدا میکنه اما این تازه اول راه پر خطری هست ییبو داخلش قدم ب...
شیائوژان قاتلی حرفه ایست که برای شخصی به نام ساموئل کار میکند. اما علاقه او به وانگ ییبو که تنها نخی است که او را به یک زندگی عادی متصل کرده، باعث میشود ساموئل دستور قتل او را به دست خود شیائوژان صادر کند....