Got7 Smuts
Request are closed for now
تموم چیزی ک لویی بهش فکر میکرد ی پسر سفید با بال های کوچیک آبی بود! اون همیشه اونو زیر نظر میگرفت و برق بالهای پولکیش و زیر نور خورشید تحسین میکرد! BY:ARSHIYA Louis top
دو پسر یکی از اعماق اقیانوس و دیگری از تاج آسمان هردو رانده شده... آیا عشق در جزیره تبعید شدگان زاده میشود؟ نظراتتون رو به آیدی: @iEnchanting بفرستید*~*
(جلد دوم از SIN) خداوندگارا بر من مرحمت كن و بال هاي شكسته ي مرا ترميم كن.
لویی نمیتونست چیزی رو که میبینه باور کنه...یه پسر وحشت زده وسط اون آب شناور بود یه پسر وحشت زده خیلی زیبا که مثل ماهی دم داشت و روی اون رو پولک های براق سبز رنگ پوشونده بود...به همون اندازه که این غیر واقعی و غیر قابل باور و افسانه ایه ،اون درست جلوی چشماشون بود،حقیقی،زیبا و سردرگم ...یه پری دریایی که جلوی دیدگان شوک...
- تو میدونی که چقدر دوست دارم دیگه نه؟ + آدما خیلی چیزا میگن،تو با کارات خلافشو ثابت کردی
حرفش با يه صداى اروم و شاد-و همچنين كيوت، اعترافى تو ناخوداگاهش-قطع شد.سرشو برگردوند و با قفل شدن چشاش تو اولين چيزى كه ديد، تقريبا نفسش بند اومد. روشن بود و درخشان. ابى اى كه توى پاك ترين اقيانوس ها ميديدى. انقدر پاك و معصوم كه انگار ميخواستى توش بدوى، توى اقيانوس بدوى... پسر متقابلا بهش خيره شد. موهاى فندقى اى داشت...
Harry Styles, loved by many, yet none owned his heart. He was a pretty big deal around school. Everyone knew who he was. Harry Styles was a flower crown wearing lad who didn’t mind adding color to his wardrobe. No one particularly cared that he wore slightly more girly clothes, or that he was openly gay. He was unique...
Strawberry milk layers their upper lips, and they giggle and lick it off of each other. They taste it in each others mouths when they kiss; it's on their tongues, and filling their tummies. There are seven cartoons in the fridge, with 1 out that they keep pouring into shot glasses. They give each other a 'cheers!' and...
Luke owned locker 957. He had a crush on the boy who owned locker 932. -maya xx
لویی تاملینسون یه پسر 18ساله دانشجو با زندگی کاملا ساده،نمرات عالی و یه دوست دختر دوست داشتنیه.. اون همیشه برای هرکاری برنامه ریزی زودتر از موعد میکنه تا اینکه با پسری به اسم هری که تتو های زیاد و پیرسینگ داره آشنا میشه ، کسی که برنامه های لویی رو خراب میکنه... ( Larry Stylinson AU ) [ Persian Translation ] by: @afte...
Larry+a little bit of ziam 👬 Strong language ⛔ Drug using🚫 Smut🔞 #1 in, onedirection لویی از زندگی بیزاره و هری عاشق زندگیه.... یا، داستان نویسنده ای که شیفته یه استریپر میشه و استریپری که عاشق یه نویسنده میشه.
[Completed] حراج سکس.. این چیزیه که وقتی راجبش میشنوید یاد دخترای جوون میوفتید که به پیرمردای پولدار فروخته میشه. و حالا نوبت به اسکایلر ، کسی که متوجه شد صاحبش یه پیرمرد نیست رسید...
hello there! you'll find here all harry's songs in his new solo album #HarryStylesAlbum
Bahira Malik has had a wild year. From falling in love with her father's boss to completely breaking his heart in two. With all said and done, she decided to better her life. Now being a freshman in college, she's trying to be the best version of herself. Sadly, the young girl has forgotten, the past always comes bac...
How can you tell when you're in love? I think love is when that persons happiness is your happiness. When you'll do whatever just to make them happy, even if it does not include you. Or maybe when it's looking past all of their flaws, no matter how bad. Or when you forgive them no matter what. Simply becau...
❝ You're crazy. ❞ He panted as he looked down to see me on my knees unbuckling his belt. ❝ And so are you Mr. Payne. ❞ ❝ You're my best friend's daughter Bahira. Do you not understand that I'm your fathers boss? ❞ I stood up, a sinful grin plastered on my face. I kissed him from his shoulder blade up to his ear, ❝ You...
❝Call me daddy.❞ or in which a girl meets a boy over the 'Hot Or Not' app, who apparently has a daddy kink. -liam daddy kink- Highest Ranking; #7 in Fanfiction All Rights Reserved 2015 mature content and strong language included so read at your own risk. © liamjpg
Louis knows about beauty; the combination of qualities that pleases the aesthetic senses. He creates that combination every day in the garments he designs while studying fashion at uni. The cut of the design, the color of the fabric, the intricacy of the stitching; it all comes together to create something beautiful...
زندگى دوست داشتنى من با ورود مرد مرموزى بهم خورد. مردى كه شباهت خيلى زيادى به دخترم داشت!
نمی خواست جامش رو از خون سرباز ها پر کنه، نمی خواست همه چیزش رو از دست بده ولی شعله های آفتاب راهی براش نذاشته بودن. دیگه دیر بود و می دونست این الان مسئولیت اونه تا همه چیز رو تموم کنه؛ با صلح و یا جنگ. دیگه هیچ پله ای وجود نداشت.
Larry+ziam از درد به خودش میپیچید و گریه های بچگانش تو کل اون کوچه ی تاریک طنین مینداخت.صدای خنده های اون آدمای مست هنوز تو گوشش بودن...آخه چرا از درد نمیمیره؟چرا این کابوسا تموم نمیشن؟آخه اون فقط یه پسر بچه کوچولوعه! ___________________________________ 💚💙👬 👬💛❤
دنيايى كه خون آشام ها در اون حكومت ميكنند به بانك خون خوش اومديد ، پر از خون هاى تازه و درجه يك ! وان (one) يك بانكدار سخت كوشه كه تحت تاثير فرومن خون آشام ها قرار نميگيره يك روز ، ارباب هرى ، پسر ارباب درد براى بازرسى بانك مياد درحين گذارشى كه وان داشت به ارباب ميداد ، ارباب ؛ تمام مدت به اون زل زده بود و بعد ... او...
گاهی اوقات بعضی ها فقط متولد میشن تا میزبان تاریکی محض باشن... میزبان شیطان... زندگی... اون به هیچ وجه چیزی که توی قصهی پری ها تعریف میشه نیست... زندگی واقعی اینجاست... بین هرم سرد نفس هاش... بین این بازوهایه امن و بی احساس... بین این لب هایه سردو شیطانی... بین تاریکی ای که خنجر انعکاسش با بیرحمی در قلب همه فرو میره...
[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....