[اگه میخوایید از این بوک استفاده کنید لطفا و حتما پارت hello و اول بخونید] ✏نویسنده عزیز تو فقط کافیه برام خلاصه داستانت و بفرستی و منم بدون اینکه بگم بزار اول بخونمش بعد بزارم، همونجا معرفی میکنم. ✔خواننده عزیز تو ام کافیه بیایی و با توجه به سلیقه ات خلاصه ها ببینی و اونی و که دوست داری و شروع کنی به خوندن. 💎اینج...
⚠️هشدار: این فن فیکشن شامل صحنه های باز جنسی، روابط خشن، بی دی اس ام(BDSM)، تجاوز، الفاظ به شدت رکیک(درتی تاک) و فضای تیرست! کیم تهیونگ، برده جنسی جدید جئون جونگوک! تهیونگی که با علم کامل و خواست خودش سراغ دنیای بی دی اس ام رفته. اون برای ارضای حس سلطه پذیری که از کودکی همراهش بوده زیر نظر دو نفر از مستر های آکادمی می...
🔞لیرابلو اسم دختر بایسکشوالیِ که با اومدن مدی، دختر تازه وارد همه شیطنت و خوش گذرونیاش محو مدی میشه و مدی هم بعد چند باری بحث و جدل کم کم از لی خوشش میاد ❌برای خوندن فصل دوم به بوک ها مراجعه کنید❌
بسته سیگارو گرفت طرفم یکی برداشتم، از کنار کفشم فندک درآوردم و روشنش کردم فندکو از دستم گرفت و سیگارشو روشن کرد: چشمم روشن تولم فندک جاسازم داره! _: تجربه ثابت کرده همیشه فندک پیشم باشه!اون دفه یادت نیس؟ جر خوردیم رفتیم بالا درخت سیگار بکشیم ، دو بسته سیگار آورده بودی بدون فندک! خندید : قانع شدم بابا لبخند زدم : م...
...اون بی خبر از هرچیزی شروع کرده بود به بازی کردن با دل من و من هیچکاری نمیتونستم انجام بدم!!! مثل کسی که سرطان داشته باشه و با هرنفسش بیشتر بمیره؛ یا یه کسی که محکوم به طناب دار باشه درست قبل روزی که میخواد آزاد بشه!! اهل فلسفه بافتن نیستن من تو باتلاقی که خودم ساخته بودم گیر کرده بودم و با هر حرکتم بیشتر سر میخوردم...
بگفتا گر خرامی در سرایش؟ / بگفت اندازم این سر زیر پایش! بگفتا گر بخواهد هرچه داری؟ / بگفت این از خدا خواهم به زاری! بگفتا گر به سر یابیش خشنود؟ / بگفت از گردن این وام افکنم زود! بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک؟ / بگفت آنگه که باشم خفته در خاک! ~~~~~ فنفیک: استریت از هری استایلز ژانر: تاریخی قطعا کلیشه: اما بدون هیچ اتفاق ک...
اون فقط یه دختر ۱۸ ساله بود که برای نجات دادن بقیه خودشو تو دستای شیطان رها کرد ولی نمی دونست که درون اون شیطان چی در انتظارشه. 📍این داستان کاملا توسط خودم نوشته شده و کپی کردن از داستان جایز نمیباشد. ⚠️دارای قسمت های ۱۸+
❝This is wrong Harry,❞ I pant as he rips off my top, exposing my bra. I soon give into him as his arms lock on my waist, lifting me onto the kitchen counter. ❝Be quiet baby, we dont want to wake Louis up.❞ // Absolutely no translations or resposts. No exceptions. :) #1 19/10/16
-من نخست وزیرم لیام...این مسخره بازیو تمومش کن +تو نخست وزیری منم همسر نخست وزیرم...این بحثم همینجا تمومه a story by : Atusa20 No. 1 in fanfiction 😎
He was like a moon part of him was always hidden. اون شبیه ماه بود قسمتی از اون همیشه مخفی بود.
تو متوجه هستی که جورنال یه چیز بینهایت شخصیه درسته؟" صداش گوش خراش بود، آروم و تهدید کننده، مجبورم کرد وحشتزده یه قدم به عقب بردارم و اون ادامه داد، "پس تنها سوال من اینه که چرا تو با جورنال لعنتی من وایسادی؟" (Harry Styles AU) [Persian Translation] Copyright All Rights Reserved ©arietem Translated By : @mxbina_lol
یه داستان [/عاشقانه/] کوتاه. "شاید اشلی معلول بود, ولی عشقش به هِیدی, هیچوقت." [دومین کتاب از مجموعه "sad"] نوشته ی calumisnotasian@
[ C O M P L E T E D ] _«میخوای بپری؟» _«آره!» _«نمیذارم!» _«چرا؟ مگه من توی این جهان آدم به حساب میام؟ من فقط یه مرده متحرکم!» _«نمیذارم بپری!» _«نمیتونی جلوم رو بگیری..» _«پس منم باهات میپرم!» Our Conversation Short Story Copyright © 2017 Dark Angel H Started: July 31, 2017 Finished: July 32, 2017 :)))))) Best Reco...
شاید همه چیز تغییر میکرد اگه نمیبوسیدمت ، اگه داخل چشمات غرق نمیشدم تو من رو دیوانه کردی ، دیوانه یِ کلاه دوزهِ تو!
درسته كه بعضى چيزا حتى فكر كردن بهشون اشتباهه ولى همين باعث ميشه كه به سمتشون كشيده بشى دانش آموز من يكى از اون اشتباهات دوست داشتنى بود.
تا حالا احساس کردی یه نفر داره نگاهت میکنه و حواسش بهت هست؟ بهت تبریک میگم به جهنم خوش اومدی به زندگی من خوش اومدی به زندگی که دو تا چشم مخفی دارن نگاهت میکنن
عشق بین پرنس اسلیترین و باهوش ترین دختر گریفیندوری ... گاهی آنقدر نگاهت را روی زمین نگه میداری که متوجه نمیشوی ، به دروازه های جهنم رسیدی ... حتی وقتی گرمای شعله های اتش را احساس میکنی نیز متوجه نمیشوی ، حتی وقتی بوی دود را میشنوی ... حتی وقتی خوده شیطان به استقبالت می‌آید . " مگه میشه جهنم هم برات قشنگ باشه ؟ " " همج...
یه داستان فوق العاده و سکسی درباره‌ی کسی ک برای زندگیه جدیدش تلاش میکنه ... ولی زندگیه جدیدش اون چیزی نیست ک انتظارش رو داشت دونفری ک نمیتونن همو لمس کنن ولی همدیگرو میبینن ، اما چه کسی گفت هر رابطه‌ای بی نقص شروع می شود? این بوک شامل فصل اول و دوم وبتون میشه فصل سوم رو در بوک جدا اپ کردم♡ اگه میخواین یه خلاصه از فصل...
-هرکسی تو زندگیش سیگار داره +من ندارم -چرا داری،سیگار چیزیه ک معتادشی،یه ادم،یه صدا،یه عطر یا یه عروسک شاید...ب هر حال،سیگار تو زندگی هر کسی هست،یه وقتایی بعد یه مدت میفهمی سیگارت چیه،مثلا وقتی عاشق میشی...خب سیگار من خود سیگاره! +میشه دیگه سیگار نکشی؟ -نمیتونم.چون سیگارمه! +جی...شاید من بتونم سیگارت بشم... -تو؟ نمید...
او یک افسونگر بود.... . . . . . . . . سلام به همه بعد از یک سال و خورده ایی برگشتم تا چیزی که شروع کردم تموم کنم امیدوارم همراهیم کنید . 😊😘
دستای تام نقطه به نقطه بدنمو لمس میکرد، نگاهی به لباسام که پایین تخت افتاده بودن انداختم و چشمام اشکی شدن،دستاشو گرفتم و گفتم: بس کن، من لزبینم!
