POETLESS CITY | شهـرِ بـیشاعـر
[کامل شده] [زیام] به اندازهی شعرهایی که برای تو نگفتهام و بلد نبودهام که بگویم و به اندازهی شعرهایی که شاعرانِ دیگرت برای تو سرودهاند، هنوز هم برای ستایشَت حرفهای نگفته دارم.
[کامل شده] [زیام] به اندازهی شعرهایی که برای تو نگفتهام و بلد نبودهام که بگویم و به اندازهی شعرهایی که شاعرانِ دیگرت برای تو سرودهاند، هنوز هم برای ستایشَت حرفهای نگفته دارم.
- when ? - I don't know - maybe later ? -No, never again ------------- - didn't you say never again? - No , not gonna lose you again - but no , never again! **** -کی ؟ - نمیدونم - شاید بعدا ؟ - نه ، هیچوقت دیگه ---------- - مگه نگفتی هیچوقت دیگه ؟ - نه دیگه از دستت نمیدم - اما نه ، هیچوقت دیگه .
[کامل شده] ziam 🔞 حالا اون اینجا بود ... در حالی که از دست رفتن باکرگی پسر ۱۶ ساله رو به روش رو تماشا میکرد ... بدون اینکه حرکتی کنه ... بدون اینکه نجاتش بده. **اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندارند و صرفا ، برای درک و لمس بهتر داستان به عاریه گرفته شدند**
[کاملشده] "اگه مقصد بی نهایت باشه..همراهم میای؟ حتی اگه یه بی نهایتِ بدون مقصد باشه؟" [این داستان میتونه دربارهی هرکسی، هر دو نفری که بخواید باشه.]
با احترام به " لیام جیمز پین " که همیشه یاد خودش و لبخندش تو قلبمون زنده میمونه. 'نیمه ی تاریک یک فرشته' این یک داستان شیرین نیست. من راوی یک حکایت عاشقانه نیستم. این مرگ است. این تباهیست... - فن فیکشن زیام مین - آغاز پاییز ۹۷ - پایان زمستان ۹۷ نویسنده : ____Marry@
[completed] تو همون قطره بارونی بودی که از یه ابر سیاه رو قلبم چکید و شکوفه زد. یه سایه بودم و خورشید بالا سرم تو بودی، این تصمیم من بود که با تو تضاد ایجاد کنم یا بذارم زندگیم به همون خاکستری بودنش ادامه بده. تنها کاری که رو دوشِ تو گذاشتم این بود که اجازه بدی عشقم رو بهت نشون بدم نیلوفرِ آبیِ من.
~COMPLETED~ به دنیا اومدن تو یه قصهی نوشته شده... زندگی کردن با یه سرنوشت مقدر شده... و مردن توسط یه محکومیت از پیش تعیین شده... . . . اما اون هیچوقت نمیدونست در پایان راه، به شروع خودش میرسه... ~ZIAM~ ~Short Story~ ~High Fantasy~ ~Parallel World~
[ کامل شده] مثل گلی که با تابستون و زمستون بسازه ، با گرما و سرمای زندگی ساختم تا فقط ناجیم رو ببینم. اما اون فقط یه پرتگاه عمیق بود . یه سیاهی مطلق که تمام امیدم رو محو کرد . و من دیگه نمیتونم به امید اینکه میشنوه ، شبها باهاش حرف بزنم... ~~~~~~~~ **اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندار...
(آپولون) ژانر داستان :کلاسیک (دارک آکادمیا)،رومنس،درام ''اتفاقات در سال ۱۹۷۰ توی لندن'' روند داستان میاد دستتون و خلاصه ش: زین پسر دست فروشی که جلوی کافه ی اپولون بوم های کوچیک بزرگشو میفروشه..! داستان درد های خاصه خودشو داره و به موقعش پستی و بلندی داره و حوصله سر بر نیست با ما همراه باشید⏳
[Complete] صداش پیچید که گفت: من حتی صدای نفساتو میشناسم چرا این موقع از شب بیداری بیب؟ خواب بد؟ جواب ندادم فقط دستمو محکم جلوی دهنم گرفتم و تا صدای هق هقم بلند نشه لیام دوباره گفت : تو جات توی بغل منه منم بدون تو خوابم نمیبره.... عزیزم برگرد... هرجایی که هستی خونه ی تو نیست.... برگرد خونه ت میشنوی زینی؟ من دوستت دارم...
[Completed] plein de vie ~ full of life وقتی که دروغ جای باور رو گرفته و ترس مثل پیچک دور پاهات جوونه زده و قدرت برداشتن قدم بعدی رو ازت گرفته، قلبی که به درد خو گرفته تورو به کدوم سمت میکشونه؟
جانی_تصمیم درست همینه لئو ، زین و لیام باید ازدواج کنن درسته زین گند زده بود ، خبرنگارا عکسش و هنگام ورود و خروج از گی کلاب نیویورک گرفته بودن و این خبر همه جا پخش شده بود و جانی از اب گل الود ماهی میگیره ، پسر کوچیکش که به قول خودش مایه ننگش بود و از سرش باز کنه لئو و جانی شریک هم بودن و بزرگترین سرمایه داران نیویور...
I'm Devil And Evil Lust is In Your Veins Ziam Mayne ⌲ Fan-Fiction By: sören Update: Completed
- بـه سمـت خورشـید - داستان کوتاه هشت قسمتی - short story by blue " ناراحتی؟" پسر لبخندی زد. " کاش بودم! همیشه میگفت آدم ها وقتی برای کسی ناراحت اند که در اعماق وجودشون باهاشون ارتباط برقرار کردند. من از دوری اون نه بیمار میشم و نه افسرده. برای مرگش خوشحالم " " ولی من از دوری تو بیمار میشم! " " اگه دل های ما به هم...
سلام عزیزان 🌸 اگر دوست دارید هر چند وقت یک بار ی ایمیجن از شیپ های مختلف واندی بخونید ، پس جای خوبی اومدید . 😉 امیدوارم لذت ببرید 😇
{کامل شده} 𝘻𝘢𝘺𝘯 𝘮𝘢𝘭𝘪𝘬 / 𝘭𝘪𝘢𝘮 𝘱𝘢𝘺𝘯𝘦 عمارت مین وود یک پیرزنه. پیرزنی که لباس های نو تنش کرده باشی و توقع داشته باشی دوباره جوان و شاداب بشه. و زینِ بیست و شش ساله این رو خوب میدونه، میدونه که پشت لبخند درخشان و گیرایی نگاهش چهره ای مخفی شده که کسی ندیده. چهره ی پسربچه ای که با نگاهی مبهم به حرف های خ...
[completed] لیام فقط یه دانشجوی سال آخری تنها بود که سخت کار میکرد تا بتونه زندگیش رو جمع کنه، همه چیز عادی بود البته فقط تا قبل از راه دادن اون گربه به خونه اش. +زین؟ تو چطوری شکل آدم شدی؟ میدونی؟ لب و لوچه ی پسر آويزون شد. -نمیدونم که، ماما بهم نگفته بود منم میتونم عوض شم. +تو تنها نیستی؟ مامان داری؟ پسر با چشم های...
❌Completed❌ بی هویت راوی قتل هایی خاموش ×تو فکر میکنی چاقو دسته شو نمیبره، اما نمیفهمی که چاقو ماهیتش عوض نمیشه چاقو برنده س میتونه ریز ریزت کنه× اخطار⚠️: [این روایت دارای صحنه های قتل و شکنجه میباشد] #blood #hell #killer #free #action #ziam #murders
"بوک های کامل شدهی زیام" بوک های معرفی شده توی ریدینگ لیست "Completed Ziam Books " اد شده و اگه پیداشون نکردید میتونید از داخل چنل لینکش رو پیدا کنید. با عشق ~ تدی 💕
❌Completed❌ 4000 words A Short story قصه ی کوتاهه ماندن شاید باورتون نشه اما گاهی،یک لحظه میتونه " ابد " باشه #ziam #zayn #liam #Love #Forever
《تو پسر سپیدهدم هستی.نیمه آدمیزاد و نیمه اژدها.کسی که خدایان کهن و بر حق رو از زندانشون آزاد میکنه و نژاد آدمیزاد رو به خفتی که لایقشه میرسونه.》 زین به عنوان پیشکار ملکه وارد دربار میشه.جایی که لرد لیام پین،عموی پادشاه، از خیره شدن بهش ابایی نداره و اتفاقات شومی در شرف وقوعه.زین رازی داره که نباید فاش بشه؛رازی که اون...
فکر کنم فهمیدم آدمها با رفتن معشوق چیکار میکنن. اونها ازش قصه میسازن. و این قصهی رفتن اونه.
•Completed• "قلب شکستهِ من" میشه نری؟ میشه برای چند ثانیه تظاهر کنی که دوسم داری؟ میشه حداقل یه بار به دروغ بهم بگی دوستت دارم؟ انقدر تو حسرت این دوتا کلمه دارم میسوزم که برام مهم نیست دروغه برام مهم نیست که تو ازم متنفری میشه حداقل الان که از پیشم میری برای آخرین بار بغلم کنی؟ فقط همین یه بار قول میدم بعدش دیگه من...
فصل دوم " ps , I love you " يك روز مي آيي كه من ديگر دچارت نيستم .. [ با حرص سرش فریاد زدم و گفتم: مگه دوسش نداشتی؟ پس چرا نجنگیدی؟ پس چرا دوست داشتنت اینقدر زود تموم شد؟ با صدایی که غم ازش میبارید گفت: دوست داشتن تموم نمیشه فقط از یجایی به بعد دیگه زیاد نمیشه، خودش نذاشت زیاد بشه، خودش نخواست، میفهمی؟!:) نمیفهمیدم،...
Highest Ranking : #1 in zayn malik #1 in liam payne #2 in romance پایم را روی مین گذاشتهام! اگر تِکان بخورم مردهام... باید همینجا که هستم بمانم تا آخر دُنیا دُرست وضعیت ِسرباز جنگی را دارم، کنار تو و زیباییات... 👈🏻 لیام پین عاشق دو تا گوی خورشیدی بی احساسه.. چشم هایی که قراره زندگیش رو نابود کنن :) #liamTop #Ha...
سرنوشت یک دانشجوی دامپزشکی با دیدن عجیب ترین گربه ی زندگیش به طور کلی عوض شد هشدار: این یک کتاب تخیلی است، اگر با بیش از حد بامزه بودن بیش از حد تخیلی بودن مشکل دارید کتاب رو مطالعه نکنید- Mpreg
❌ Warning For Violence And Sexual Abuse ❌ مُعتــاد بـه بـویِ نِفــرَتـِت نـیـازمَـند بـه آتـشِ چِشـمـات 👁 Addicted To Your Hate In Need For Your Fire 🔥 . . . . . . . . [ Under This Body U Can Wish U Were Dead Instead Of Touching And U Can Wish To Be Alive One More Second To Breath His Hate ❗️]
تو سرتا پا رفتن بودی من در تردید آمدن تو تمام رفتی و من هیچ نیامدم بگذار خالی بماند وسعت میان ما بهم نمیرسد دنیایی که تو در آن میروی و من هیچ نمی آیم