Select All
  • 🌸I bloomed for you...
    215K 33.4K 53

    🌸من برای تو شکفتم🌸 ×ترجمه شده× کاپلے: ویکوک/کوکوی ، یونمین ، نامجین ژانر: انگست ، رومنس ، هاناهاکی «با قطره اشکی که روی گونه اش چکید، نفس عمیقی کشید و دستشو باز کرد. اخرین نگاه رو به چشمای سرخ و پف کرده اش انداخت، نگاهشو به مشت باز شده اش داد. وقتی به شئ بی گناه تو دستش نگاه کرد، اشک های بیشتری روی گونه هاش راه گرفت...

    Completed  
  • Fuck me like u do! ver vkook
    12.4K 1.1K 1

    اون یه قاتل بود. نه یه قاتل معمولی...! اون قانون ها و معیار های خاصی برای انتخاب شکار هاش داشت! اولین قانونی که براش حائز اهمیت بود و جایگاه اول رو به خودش اختصاص می داد؛ چیزی نبود جز: "آدم های معمولی و بچه ها شکار محسوب نمی شن" دومین معیارش برای کشتن تنها یک کلمه بود. "پول" درسته بیشتر قاتل ها برای پول کار می کنند و...

    Completed   Mature
  • Wicked for Your Voice || Vkook √
    158K 19.5K 33

    عشق تو برای من یه سوال بود. یهو یه روز از یه جا پیدات شد و من رو عشق خودت صدا کردی. راه میرفتی و جار میزدی که من عشق توام با اینکه قبلا اصلا همدیگر رو ندیده بودیم. و تو نمیتونستی صدای اعتراض من رو بشنوی. نه اینکه مشکلی نداشته باشم، نه! حقیقت این بود که من نمیتونستم حرف بزنم. شرارت رو توی چشمات میدیدم. تو اون چشمای مشک...

    Completed  
  • Mine | Persian Translation (Vkook/Taekook - Werewolf)
    225K 31.4K 32

    تهیونگ با دقت به جون دادن گرگی نگاه کرد که همراه با ضربان قلبش ، نفس هاش هم قطع شدن. سرش رو بالا گرفت و برای لحظه ای به ماه بالای سرش نگاه کرد . اون هم نوع خودش رو کشته بود ، اما خودش رو گناهکار نمیدونست ! اون گرگ عاری از هر معصومیتی، سزاوار مرگ بود . انگشتش رو به آرومی روی لبه ی تیز خنجرنقره ای که دستش بود کشید و...

    Completed   Mature
  • •Complete~Daddy Long Legs || Taekook Ver
    46.9K 12.7K 41

    ...Complete... ▪︎مقدمه: بابا لنگ دراز عزیز... تمام دل خوشی دنیای من این است که ندانی و دوستت بدارم! وقتی میفهمی و میرانی‌ام چیزی درون دلم فرو میریزد....چیزی شبیه غرور! بابا لنگ دراز عزیزم گاهی خودت را به نفهمیدن بزن و بگذار دوستت بدارم! بعد از تو هیچکس الفبای روح و خطوط قلبم را نخواهد خواند. نمیگذارم...نمیخواهم! بابا...

    Completed  
  • Paranoia
    127K 13.8K 25

    حالا دیگه دنبال تو نمی‌گردم. شاید اگر دستم رو دراز کنم بتونم خیالِ بودن با تو تا ابد رو بردارم و بذارمش همون جایی که می‌خوام، زیر اون تک درخت. ولی الان تقریبا دو سال میگذره...تو رفتی و رقصیدن با تو، توی اون دشت پر از گل های زرد، خام ترین خیال من باقی میمونه. واسه همیشه.✨ . . . . . Couples : vkook , jikook , yoonmin

    Completed  
  • RANDY
    420K 70.4K 32

    [کامل شده] "رَندی" داستان آدم هایی که گذشته شون اونها رو افسار گسیخته کرده. ¬افسارگسیخته ¬ ___________________ _مطمئن باش توی اون اداره کسی رو به اندازه من پیدا نمیکنی که بخواد کل خشابش رو توی دهنت خالی کنه.... مراقب حرفات جلوی من باش عوضی، درسته مدرک قانونی برای قتل هات وجود نداره ولی خوب میدونم چه کارهای ازت بر میا...

    Completed  
  • 𝘍𝘳𝘪𝘦𝘯𝘥𝘴 /𝘛𝘢𝘦𝘬𝘰𝘰𝘬 ( 𝘊𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 )
    606K 91.1K 56

    یه آپارتمان داغون، دو تا پسر • Written by @keeruushii '

    Completed  
  • mafia's princess
    101K 10.1K 39

    داستان عشق خونی جئون جانگکوک تا کجا پیش میره ؟ پرنسس مافیامون چه نقشه ها و بازی ها که قراره انجام بده ولی ته اش چی میشه؟

    Completed  
  • House Of Cards
    484K 45.5K 44

    جونگکوک وارث بدنام ترین امپراطوری مافیا در سرتاسر سئول تهیونگ پلیس تازه کاری که از طرف تیمش برای نابودی این امپراطوری به عنوان مامورمخفی فرستاده شده "قانون رو بلدبودی و بازی کردی، دونستن اینکه مغلوب شدی دیوانه کنندست." ♤♡◇♧ نویسنده این داستان Sugamins هست و من فقط ترجمه کردم. 🔞اخطار داستان رو حتما بخونید. VMinKook

    Completed  
  • BARCODE [VKOOK/YOONMIN]
    211K 30.9K 53

    ‌๛ ғᴀɴ ғɪᴄ 「 Bᴀʀᴄᴏᴅᴇ 」 • بارکد ~ Complete • کاپلی° ویکوک - یونمین • ژانر : عاشقانه | روزمره | نقد اجتماعی | انگست ❥•↿#Sevil 💜 #بارکد -•ᴛᴇᴀѕᴇʀ~ یک نفر پشت میله های زندان/ پدری که مرده بود. یک نفر زیر دود و سیگار / خواهری که رفته بود. مرگ هم به سراغشان نمی آمد~ راهش را کج می کرد... پشت چشمی می آمد و می رفت. بارکد تیره...

    Completed   Mature
  • puppeteer
    467K 41.1K 41

    ♡ʙᴇ ᴛʜᴇ ᴄʜᴀɴɢᴇ ᴛʜᴀᴛ ʏᴏᴜ ᴡɪsʜ ᴛᴏ sᴇᴇ ɪɴ ᴛʜᴇ ᴡᴏʀʟᴅ

    Completed   Mature
  • NOIR [BARCODE 2]
    67.7K 10.4K 30

    نُوا یعنی چی؟... زندگی اون چند نفر وسط شهر تاریک و بد بو میشه نوا! وقتی که مجبوری عشقت رو با لبای خونیش ببوسی و مزه اشکش رو از روی پوستش بچشی. وقتی که تک تک لحظات تفنگ رو با ترس لمس میکنی و نا امنی تموم بدنت رو به لرز انداخته. نُوا لمس دستای یخ زده همونیه که وسط این جهنم میتونه بهشت رو برات به ارمغان بیاره... . ...

    Completed  
  • City Of Dead [Vkook AU]
    140K 23.8K 13

    "اون نيمه تاريكمو ديد و بهم گفت سياه رنگ مورد علاقشه"

    Completed  
  • SPACE VOYAGE | Vkook [translated]
    342K 50K 47

    [ تکمیل شده ] وقتی هفت تا پسر که زیاد همدیگه رو نمیشناسن، داخل یک سفینه ی بزرگ، در فضا به مدت دو ماهِ کامل گیر بیفتن، همه چی قراره خیلی پیچیده و به‌هم ریخته شه!! این فن‌فیک اسمات داره. پس با ریسک خودتون بخونیدش

    Completed  
  • 🎭Puppeteer _ عروسک‌گردان 🎭
    142K 13.9K 20

    (Completed) _ نگو که فکر میکردی دیگه منو نمیبینی! قدمی سمت جونگکوک برداشت و با پوزخند غلیظی که روی لبهاش نقش بسته بود ادامه داد: _ فکر میکردی تموم میشه؟؟ باید احمق باشی من 12 سال عاشقت نبودم که به اون بچه ببازمت. _ حق نداری حتی بهش اشاره ای کنی... میفهمی؟! روبروش ایستاد و اجازه داد نفس هاشون فاصله کم بین صورت هاشون رو...

    Completed  
  • Hidden Badge
    456K 37K 19

    Genre: omegaverse/smut/romence/fluff Up:کامل شده خـلـاصـه فـیـکـشـن ↧ جـونـگ‌کـوک 🎃 یه گرگ سـفـید امگاست که بعد ازهیجده سالگی نشون جفتش رو بدنش ظاهر شده اما جفتی وجود نداره....این در حالیه که هیچ امگایی 🌝 بدون حضور جفت، نشونش ظاهر نمیشه...در همین بین هم یکی از گرگ های سـیـاه ⚫️ که نوع برتری از گرگ ها هستن و هر کدوم...

    Completed   Mature
  • HEAVEN (+18)
    1M 113K 57

    "بگو مال مني!" "فقط مال توام" Vkook/Yoonmin AU

    Completed  
  • His Eyes.
    7K 1.6K 8

    - راستی...امروز یه دست فروش دیدم نزدیک داروخونه! گل میفروخت...میخواستم برات نرگس بخرم اما اون فقط نرگس زرد داشت...گفت فردا حتما برام یک بسته نگه میداره! کاپل : ویکوک ژانر : رمنس ، انگست ، روزمره

    Completed  
  • Life inside the Hourglass | Completed
    112K 21.4K 26

    [زندگی توی ساعت‌شنی] "اون گرگ سیاه کیه؟" "جفتِ جیمین." "جفت جیمین؟ و تواینجا ایستادی و هیچ کاری نمیکنی؟" یونگی با عصبانیت جواب داد:"چیکار میتونم بکنم وقتی کشش گرگش به سمت جفتشه؟ فکر کردی برام آسونه که جیمین با چشمهای ملتمس بهم نگاه میکنه اما نمیتونه جلوی قدم هاش که به سمت اون میرن رو بگیره؟ آره ما عاشق همیم ولی عشق کا...

    Completed  
  • Mint green cookie🍃
    7.5K 1.4K 6

    + ادمی که میبینی من نیستم ته. - تو جونگکوکی و جونگکوک رو به روی منه. + شاید من فقط توهم تو باشم. - مهم نیست تو توهم قشنگی هستی. +مثل شیرینی سبزا؟ -مثل شیرینی سبزا...:) کاپل: ویکوک.🍃 ژانر: درام، رومنس.

    Completed  
  • 961.78 °C
    258K 53.2K 32

    فصل دوم 'Randy' همه آدم ها توی زندگیشون به خوب بودن فکر میکنن. اما فکر کردن هیچ وقت کافی نیست جئونی هیچ وقت! Made in pain! ________________ توجه ⚠️ این داستان قصد توهین به هیچ دین، شخص، مکان و... ندارد. تمامی مطالب ذکرشده تنها به این اثر تعلق داشته و وجود خارجی ندارند🚫

  • Van Gogh was his god! • [Completed]
    82.5K 14.5K 45

    •Name: Van Gogh was his god! •Couple: Vkook •Sub couple: Hopemin •Writer: Amara •Genre: Romance, Angst, smut •Channel: @papacita01 ~•Teaser: _چرا هیچ وقت از ته دلت نمیخندی؟ از اون لبخند‌هایی که به چشمات میرسن و برق خوشحالی رو توشون روشن میکنن! سرش رو تکون داد و از پنجره به زمستونی که سفره‌ی سفیدی و غم‌هاش رو روی سر شه...

    Completed  
  • Horror Clinic (◕ᴥ◕)⁩
    42.9K 6.8K 89

    تو یه شهر عجیب ادما و موجوداتی عجیب‌تر کنارهمن ... ولی داستان فقط همین نیست !

  • "مولانا"
    9.3K 1.3K 34

    از سوز غم تو آتش می‌طلبم وز خاک در تو مفرشی می‌طلبم از ناخوشی خویش به جان آمده‌ام از حضرت تو وقت خوشی می‌طلبم "مولانا"

  • God is Dead? | Vkook Completed
    38.9K 4.9K 6

    _ فقط برای این نیست، به خاطر تو اومدم. _ من بیست و هفت سالمه، دیگه اون بچه ی بیست و سه ساله نیستم که با تحریک کردن احساساتم خامم میکردی. چشمهای آرومش دوباره سرد شد، با نگاه خشکی توی چشمهاش خیره شد و گفت: _ توی این پنج سال بیکار نبودم، با دخترا و پسرای زیادی رابطه داشتم. شنیدن این حرفها هنوز براش سخت بود، این پسر هرچقد...

    Completed   Mature
  • Why We Need Feminism
    78.8K 18.4K 33

    [مجموعه ای از دلایل کوتاه برای سوال "چرا ما به فمنیسم نیاز داریم"] Coverby: @iwontbetheone

  • The Last Sunflower 🌻 [Vkook] Completed
    3.6K 791 4

    کی فکرش رو می کرد روزی دنیای کوچیک جونگ کوک انقدر بزرگ بشه که بتونه عشق رو توی خودش جا بده..؟ "همون طور که به کلمات پسر فکر می کرد، دستش رو جلو برد و کتابش رو بین دست هاش گرفت: ولی اون شکلات ها می تونن تلخ ترین لحظه هات رو هم شیرین کنن. تو دو تا شکلات داری؛ پس یکیش رو زمانی بخور که احساس تلخی کردی..." نام: آخرین آفتاب...

    Completed  
  • Nowhere
    231 60 12

    welcome to my Nowhere....