عروسی
(نمایشنامه)
دستهای بیون بکهیون معجزه میکرد؛ زمانی که از سنگ و گچ بیجون مجسمههای چشمنواز و زنده میساخت، حرکت دستهاش به ظرافت رقصیدن روی بال شاپرک به نظر میرسید و دستهاش مثل مسیح به سنگ، زندگی میبخشید. همه چیز توی زندگی مجسمهساز معروف ایدهآل پیش میرفت تا اینکه بعد از تراشیدن صورت مجسمهی اون مرد، کابوس شبانه به سراغش...
"هرگاه دو انسان به همجنسگرایی روی بیاورند، هر دوی آنها باید به کام مرگ کشیدهشوند، برای گناه بزرگی که انجام دادهاند!" [کتاب مقدس - لاویان - ۲۰:۱۳] شهرک متوسطنشین و گمنامی در گانگوون، یک شب عادی از تعطیلات زمستانه با پیدا شدن جسدهایی توی رودخانهی حاشیهی جاده از آرامش همیشگیاش خارج شد. اجساد کودکان ناشناسِ شش تا...
بکهیون گیتاریست اصلی یه بند راک و چانیول دانشجوی دکتری زبان فرانسه، درست وسط دل شهر عشاق همو جوری که نباید ملاقات میکنن. قصهی ماجراجویی های دو نقابدار قهار تو کوچه پس کوچههای شهر رو، خود پاریس از همون اول براتون تعریف میکنه... 𖤐⃟🎸Fɪᴄ: 𝙊𝙪𝙩𝙡𝙖𝙬 𖤐⃟🎸Cᴏᴜᴘʟᴇ: 𝘾𝙝𝙖𝙣𝘽𝙖𝙚𝙠 𖤐⃟🎸Gᴇɴʀᴇ: 𝙍𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚, 𝙁𝙡𝙪�...
سر موضوعات اساسی دعوا میکردن اما خیلی آسون آشتی میکردن. آخرشب بهم فحش میدادن و فردا صبح با یه سکس اوکی میشدن. انگار وقتی لخت و خوابآلود زیر ملحفه دراز کشیدی و پچپچ میکنی "ببخشید"، "هرچی تو بگی"، "دوستت دارم" خیلی راحتتره. تمام دفاعیات و توجیهات بیارزش میشن و اتفاقا جوری میبوسی و بغل میکنی و میگی اصلا همه چی تقصیر...
هشت سال از ازدواجشون میگذشت اما اونا عملا هفت سالشو از هم جدا بودن، تا زمانی که چانیول بالاخره برگههای طلاق رو برای بکهیون فرستاد اما اون درمقابل چکار کرد؟ 𖤐⃟🎨 Fɪᴄ: Sᴛᴀʏ 𖤐⃟🎨Cᴏᴜᴘʟᴇ: CʜᴀɴBᴀᴇᴋ 𖤐⃟🎨Gᴇɴʀᴇ: Rᴏᴍᴀɴᴄᴇ, Dʀᴀᴍ, Dᴀɪʟʏ Lɪғᴇ 𖤐⃟🎨Wʀɪᴛᴇʀ: Exᴏʙᴜʙᴢ ꧁Tʀᴀɴsʟᴀᴛᴇᴅ ʙʏ Cʏɴᴛʜɪᴀ
بکهیون یه پزشک جامعه ستیز و منزویه که با توانایی ماوراطبیعیش میتونه تعداد روزهای باقی مونده از عمر آدمارو به شکل یه عدد بالای سرشون ببینه. اون ازدواج کرده، یه دختربچه داره و درظاهر کلی موفقه اما تو تمام دنیای تیره و تاریکش، فقط یکنفر هیچ عددی بالای سرش نداره و به بکهیون نمیگه چه موقع قراره بمیره. اون شخص کسی نیست جز ه...
✫چانیول، یه بوکسر زیرزمینی 35 سالست که تو روسیه همه به اسم رایان میشناسنش و از بعد تصادف پارسالش، دنبال گذشتش و شخصی که از بعد تصادف فراموشش کرده میگرده. ✫بکهیون، بهترین بالرین و پاتیناژکار 28 ساله روسیهست که به جز رنگ موهاش، انگار صورت و لحن و رفتاراش هم روکشی از یخ و سرما دارن و این حتی مشکوکترش میکنه اونم وقتی ا...
[کاملشده/اردیبهشت ۱۴۰۱ - اسفند ۱۴۰۱] 🍏فیکشن: The Green Apple | سیب سبز 🍏کاپل: چانبک 🍏ژانر: امگاورس - فلاف - اسمات 🍏نویسنده: لئو 🍏محدودیت سنی: NC-17 🍏هشتگ: #TheGreenApple روزی روزگاری، توی دنیای موازی دنیای رئیس پارک و مدل بیون، رایحهی یه امگای عینکی زیر دماغ آلفای غالب پیچید!
[کاملشده] FICTION : The Eve- حوا COUPLE : ChanBaek GENER : ددی کینک، اسمات، فلاف AUTHOR : #صفید EDITOR : ترنم #MINI_FIC NC-20 🥀 Story is about: بیون بکهیون ۱۶ ساله بود که با پارک چانیولِ ۲۶ ساله آشنا شد و قبل از اینکه بفهمه چی شد، روی پاهاش نشسته بود و یاد میگرفت که باید برای بقیهی عمرش، مرد بزرگت...
[کامل شده] FICTION : مقدر شده که مال تو باشم COUPLE : چانبک ، سولی GENRE : فلاف ، امگاورس ، رومنس ، اسمات AUTHOR : #صفید NC+18🔞 STORY IS ABOUT : بکهیون یه مدیر جدیه که بیشتر از هرچیزی از اینکه به خاطر امگا بودن افراد به قابلیت هاشون بی توجهی بشه بدش میاد. حالا چی میشه که یهو سر و کله ی پارک چانیول به عنو...
•[کاملشده/تیر ۹۷ - دی ۹۸]• 📌چــانبــک: پارک چانیول، رئیس موفق، جدی و قانونمند کمپانی مشهور سیوایه که برای فرار از حقیقت بزرگ وجودش، دیوارهای نفوذناپذیری دور تا دور خودش کشیده و به کسی اجازه نزدیک شدن به حریمش رو نمیده. اما یک روز، این رئیس جدی و تا حدی عصبی، با استخدام بیون بکهیون، به عنوان مُدلی جذاب ولی قانونشکن...
[کاملشده/آذر ۹۹] ⚠توجه: ❌اگر روحیه خیلی حساسی دارید این وانشات رو نخونید.❌ ـ دلم تنگ شده. انقدر تنگ شده که حتی غصههام هم توش جا نمیشن و تندتند از گوشهی چشمام بیرون میریزن. میشه دوباره با نوک انگشتهات، غصههام رو از زیر چشمهام جمع کنی و بهشون پناه بدی؟ اونا فقط نوک انگشتهای تو رو میشناسن یول. 🎨وانشات: این ی...
-بوی زندگی میدی. بوی جنگل تو یه روز بارونی. مثل بوی خاک بارون خورده و تنهی مرطوب درختها. شبیه ریشهی خشک شدهای که بعد مدتها سیراب میشه و میوهی کاجی که تو برکه فرو میره و انقدر اون تو میمونه که رایحهاش اون محدوده رو پر میکنه. لبخندی که روی لب پسر نقش بست به قدری تلخ بود که ناخوداگاه اخم کرد. پسر شورشی گفت: -اشتب...
خلاصه: بکهیون سکس تراپ بی تجربهایه که میخواد اولین بیمارش که یه پورن استار مریضه درمان کنه و اون کسی نیست به جز...پارک چانیول! نام: ببخشید چرا انقدر هاتی؟🔥 زوجها: چانـبک.سکـای.هونهـان.کـوکـوی.اونگنیـل(واناوان)🎇 ژانر: فلـاف.اسـمات🔞
[کامل شده] کتاب دوم از ششگانهی 'بکهیون' FICTION : stars - ستارهها COUPLE : چانبک 🌠 GENRE : درام، فلاف AUTHOR : #صفید EDITOR : ترنم NC+15 داستان: سسانگ فن به فنهای گستاخی میگن که پاشون رو از حدشون فراتر میذارن و با دخالت مستقیم تو زندگی آیدلشون باعث آسیب و آزارشون میشن؛ و حالا دو تا از اون سمجهاش راه افت...
[کامل شده] کتاب اول از ششگانهی 'بکهیون' FICTION : Disappeared- ناپدید COUPLE : چانبک ❄ GENRE : انگست، اسمات AUTHOR : #صفید EDITOR : ترنم NC+19 داستان: پارک چانیول توی اون کت و شلوار رسمی و پالتوی بلند و سنگین مشکی برای دیدن بیون بکهیون، بیتوجه به سرمای هوا و برفی که هر لحظه روی زمین مینشینه، توی ایستگاه اتو...
کتاب سوم از ششگانهی 'بکهیون' جلد اول از کتاب سوم: نیویورک FICTION : Drown - مغروق COUPLE : چانیول و بکهیون 🎻 GENRE : رمنس، روزمره، اکشن، اسمات SUBGENRE : مافیایی AUTHOR : #صفید EDITOR : ترنم Nc-20 READ ON : چهارشنبه مغروق؛ نیویورک و پس از آن داستان: پارک چانیول فقط ۲۱ ساله...
#full چانیول یه دستور ازدواج از پسر خاله اش بیون بکهیون میگیره و درست زمانی که امیدوارِ مامان انتی گی قدرتمندش بتونه نجاتش بده، همه امیدش برباد میره.. چون مامانش میخواد مطمئن بشه پسر عزیزش اپیلاسیون شده، سفید و بلوری بره توی تخت بکهیون. اما عاقبت ازدواج با کراش سابق برای چانیولی که از بکهیون میترسه چی میتونه باشه؟ ☆☆☆...
بکهیون،پسری که به خاطر جرم مادرش توی زندان متولد شده میتونه به وکیلی سرد و مرموز اعتماد کنه و همراهش پا به دنیای ناشناخته و ترسناکه پشت دیوارهای بلند زندان بذاره؟! ⛓ کـاپـل: چـانبـک ⛓ ژانـر: ددی کـیـنک،اسمات،رمـنـس،روزمره ⛓ محدودیت سنی: +21 ⛓ نویسنده: وایت نویز
•|🖇فیکشن: #MadYeol •|🖇کاپل: چـــانبــک •|🖇ژانر: درام، انگست، اسمات، رمنس [سَــداِند] •|🖇نویسند: WhiteNoise 🖇•| من چانیولم...پارک چانیول...بوکسر حرفهای مسابقات غیرقانونی زیرزمینی. همسرم بخاطر برد برادرش روز مسابقه حاضر شد روی کینگسایزم سواری کنه و بعد از اون روز کاری کرد مثل یه احمق عاشقش بشم و مثل یه پاپی دنبال...
🔮 فن فیک: Rival [ رقیب ] 🔮کاپل ها : ChanBaek & HunHan 🔮ژانر : رمنس - فرمول یک - درام - هپی اند ❌ محدودیت سنی : NC+18 ❌ 🔮 نویسنده: Elnaz-CH 🍒✨ ☔ بخشی از داستان: چانبک: پارک چانیول راننده ی اولِ فرمول یکِ جهان پسری احساسی و محکم ، به درخواستِ وزیر بیون به کره میاد تا به پسرش ( بیون بکهیون ) آموزشِ فرمول یک بده ...
🔮 Haumea 🧬 Romance • Smut +18 • Omegaverse • Mpreg • Happy end 🥂 Chanbaek • HunHan • KaiSoo • KrisHo 🎩 writer: El ( Elnaz_CH ) 👤 ❄ Editor: Luira ( Eli ) • - من و تو خیلی وقته راهمون از هم جدا شده! از وقتی که احترام همو نگه نداشتیم و همو خورد کردیم! - من و تو راهمون جدا شد و دیگه هیچی نمیتونه ما رو سمت هم برگردون...
❥ 𝐻𝑒𝑦𝐿𝑖𝑡𝑡𝑙𝑒𝑌𝑜𝑢𝐺𝑜𝑡𝑀𝑒𝐹𝑢𝑐𝑘𝑒𝑑𝑈𝑝 پسرک شانزده سالهای که بهخاطر جـرم مادرش، توی زنـدان متولد و بزرگ شده. بعد از مرگ مشکوک مادرش مجبور میشه برای اولیـن بار پا به دنیای بیرون بذاره. اما وقتی وکیل مادرش، برای اولین بار این پسـر کوچولوی زیبا رو میبینه تصمیمـش رو عوض میکنه و... توی دنیایی که هیچکس انتظ...
بکهیون وارث بیچونوچرای شرکت پارکه. اون همه زندگیش رو صرف رسیدن به این نقطه کرده و برای نگه داشتنش از هیچی دریغ نکرده. ولی چی میشه اگه یه روز رقیبی که همیشه ازش میترسید پیداش بشه و موقعیت بکهیون رو به خطر بندازه؟ یعنی بکهیون باز هم میتونه تو صدر بمونه؟ 💎 فیکشن : SpotLight 💎 کاپل : چانبک. ویکوک. کریسهو 💎ژانر : رمنس...
🕯️COMPLETED🕯️ روزهای با تو بودن، دیگه برای من قابل لمس نیست و انگار تمام اون روزها رویا بودن، تمام اون روزها خوابِ شیرینِ من در انتهای یک روزِ سرشار از نداشتنِ تو بودن و اون خوابِ شیرین مدتهاست که توسطِ شب به تجاوز رسیده و من بدن زخمی و خونی خاطرات و رویاهام رو روی دستهای ناتوانم بلند میکنم تا تمیزشون کنم... اما چ...
🌿•~خلاصه داستان ~•🌿 بکهیون عاشق زندگیش نبود ولی تلاش میکرد خوب زندگی کنه. هر روز صبح وقتی در گلفروشی کوچیکش رو باز میکرد به پرنده رویاهاش اجازه بلندپروازی میداد و همین بهش انرژی برای تلاش بیشتر توی تنهاییهاش میداد. ولی تمام نقشههای بکهیون با پیدا شدن سروکله دکتر پارک تو زندگیش خراب شد. دکتر بدجنسی که از همه جا...
بیونبکهیون یه مربی مهدکودک سر به هواست که چند ماهه روی یه غریبه جذاب که توی مترو میبینتش کراش زده...☁️💖 و یه روز یهو تصمیم میگیره از دور دید زدن دیگه بسه! دنبال کردن اون غریبه پاش رو به کافه Heavenly# میکشه و یه دوره جدید تو زندگیش شروع میشه. اما خب از اونجایی که بکهیون اونقدرام خوش شانس نیست اون غریبه لعنتی "پ...
بابام یه ماهی فروش بود که بوی گند لباسش اجازه نمیداد شب ها تن برهنه مادرم رو در آغوش بکشه،یا بوسه خوش آمد من رو برای بعد از کار داشته باشه. این شد که یه روز وقتی پدرم احساس کرد به اندازه کافی برای «داشتن » بزرگ شدم دستشو رو شونه هام گذاشت و زمزمه کرد "نقاش شو پسرم، و تن برهنه اون کسی که دوسش داری رو ثبت کن ،ماهی فروش...
🏺✨ بکهیون یه هایبرد پاپیه که درست از وقتی که به بلوغ هایبردی رسید و فهمید وقتی زیادی هیجانزده میشه دم و گوشاش بی اجازه میان بیرون چشمهاش روی گربه همسایه زوم شده بود. درست شنیدید گربه همسایه! ولی خب اقا گربه ما پارک چانیول حوصله پاپیها رو اصلا نداره و فقط ترجیح میده گوشه اتاقش چرت بزنه و هیچکس هم مزاحمش نشه. بکهیو...